شمشادها ایستاده می‌میرند

کد مطلب: 1243
  • 16 اردیبهشت 1398
  • 12:46
  • 0 دیدگاه
  • 2275 بازدید
  • Article Rating

جنگل‌های هیرکانی نمی‌توانند منتظر مسئولان و گزینه‌های روی میز آنها باشند

خشکیدگی شمشادها به واسطه بیماری بلایت یا آتشک و همچنین آفت برگ‌خوار، فاجعه‌ای‌ است که طی چند سال گذشته دامنگیر این گونه درختی در جنگل‌های شمال شده و آن را در خطر نابودی و انقراض قرار داده است. شمشاد (Buxus hyrcana) یکی از گونه‌های درختی همیشه سبز حفاظت شده و از گونه‌های بومی بسیار مهم ایران محسوب می‌شود که در سطح 72 هزار هکتار از جنگل‌های هیرکانی کشور گسترش یافته است. طبق قانون حفظ و حمایت از ذخایر جنگلی مصوب سال 1371 این گونه جزو گونه‌های انحصاری کشور بوده و ممنوع‌القطع شده است. گونه شمشاد بسیار کند رشد بوده و میزان رشد قطر تنه آن به‌طور متوسط بین یک تا چهار4 میلی‌متر در سال برآورد شده است؛ بدین معنی که درختی با قطر 20 تا 30 سانتی‌متر در حدود 200 تا 300 سال عمر دارد. در تابستان سال 1391، علائم سوختگی برگ و سرشاخه‌های شمشاد، به صورت غیرمنتظره و ناگهانی در جنگل‌های آستارا و تالش مشاهده شد و هم‌اکنون تا جنگل‌های استان گلستان نیز گسترش یافته است. این بیماری به عنوان بیماری بلایت یا سوختگی شمشاد (BBD) شناخته می‌شود که مولد آن قارچ Cylindrocladium buxicola است. علائم این بیماری شامل لکه‌های تیره دایره‌ای در برگ‌ها و رگه‌های تیره در سرشاخه‌هاست که نهایتا منجر به برگ‌ریزی شدید درخت می‌شود. علائم بلایت شمشاد و برگ‌ریزی شدید درختان، ابتدا در دو توده در «لیره سر» و «جیسا» در منطقه تنکابن دیده شد. طبق اسناد موجود، این بیماری ابتدا از حدود سه دهه پیش در بخش‌هایی از اروپا، ایالات متحده آمریکا، آسیا و نیوزیلند مشاهده و به سرعت در محدوده‌های آلوده (عمدتا پارک‌ها، باغ‌ها و نهالستان‌ها) منتشر شد. این بیماری فقط روی گونه شمشاد تاثیر می‌گذارد و هیچ‌گونه دیگری تا به حال به آن مبتلا نشده است. گسترش این بیماری در جنگل‌های شمال ایران، از شمال غرب در استان گیلان تا شمال شرق در استان گلستان و بین سال‌های 1391 تا 1393 بوده و شدت آلودگی در مناطق مختلف از 30 تا 100 درصد متفاوت است. اکثر پایه‌های آلوده شده در این سال‌ها نیز کاملا از بین رفته‌اند. این درحالی است که نرخ زادآوری این گونه عمدتا صفر است و متاسفانه به دلیل همیشه سبز بودن امکان احیای آن پس از برگ‌ریزی وجود نخواهد داشت. درحال‌حاضر این بیماری در سطحی معادل 57 هزار هکتار یعنی 80 درصد از کل جنگل‌های شمشاد در شمال ایران گسترش یافته و منجر به نابودی بیش از 40 میلیون اصله درخت شمشاد شده است. باوجوداین هنوز راهکاری برای مبارزه با بیماری بلایت شمشاد پیدا نشده بود که آفت شب‌پره برگ‌خوار شمشاد از راه رسید.

 

بیماری بلایت یا سوختگی شمشاد

 

 

آفت شب‌پره شمشاد و لاروهای برگ‌خوار آن

شب‌پره شمشاد از آفات مهم شمشاد در دنیا محسوب می‌شود. به گزارش سازمان خواربار و کشاروزی ملل متحد (فائو) این آفت، بومی کشورهای آسیای شرقی (چین، کره، ژاپن، تایوان، قسمت‌هایی از شرق روسیه و هندوستان است. در اثر نقل‌وانتقال شمشادهای زینتی، از چین وارد جنوب غربی آلمان شد و در کمتر از یک دهه در بسیاری از کشورهای اروپای مرکزی و شمالی گسترش یافت؛ به‌طوری‌که در همان سال به کشورهای هلند و سوییس رسید. در سال 2008 در کشورهای انگلستان و فرانسه، 2009 در اتریش، 2010 در ایتالیا، مجارستان و رومانی، 2011 در بلژیک، 2012 در جمهوری چک و ترکیه، 2013 در اسلواکی و کرواسی، 2014 در گرجستان، 2015 در اسلونی و سرانجام در 2016 در کشور ایران مشاهده شد. این آفت در ایران اولین‌بار در اواخر خردادماه 1395 در توده‌های شمشاد پارک بنفشه چالوس (روبه‌روی منطقه گردشگری نمک‌آبرود) و کمی بعد از آن در منطقه لوندویل شهرستان آستارا با تراکم انبوهی از جمعیت لاروها مشاهده و گزارش شد. اما از تاریخ دقیق ورود آن به کشور اطلاع دقیقی در دست نیست. بنابراین دو احتمال برای ورود آفت به کشور وجود دارد: الف) ورود طبیعی از طریق کشورهای آلوده همسایه مانند آذربایجان، ترکیه و گرجستان. ب) ورود از طریق نهال آلوده (به‌طور غیرقانونی) یا از طریق مسافران (به‌طور مخفی). بررسی‌ها و نحوه پراکنش آفت در استان‌های مازندران و گیلان نشان می‌دهد که ظاهرا هر دو عامل به‌طور توام در ورود آفت به کشور مؤثر بوده‌اند [1]. شب‌پره هم‌اکنون در کل ذخیرگاه‌های شمشاد به سطح 72 هزار هکتار گسترش یافته است. نگاهی به سابقه اخبار درباره این آفت نشان می‌دهد که حشره آفت برگ‌خوار شمشاد نیز یک آفت خارجی و جدید برای طبیعت ایران محسوب می‌شود. به گفته کارشناسان، آفت شب‌پره در طول سال چند نسل دارد و به سرعت تکثیر می‌شود و همچنین به دلیل تغذیه از پوست، درخت را از پای در آورده و منجر به خشکیدگی کامل آن می‌شود.

 

 

فائو در گزارش اکتبر تا دسامبر 2015 خود اعلام کرد [2]: خشکیدگی بلوط و بیماری آتشک (بلایت) شمشاد به‌صورت گسترده‌ای جنگل‌های ایران را تهدید می‌کند. فائو پیش‌بینی کرده که در مدت ماه‌های ژانویه تا مارس 2016 (دی 1394 تا فروردین 1395)، بحران زنجیره غذایی به شکل فزاینده‌ای مناطقی از قاره‌های آفریقا، آمریکا، آسیا و اروپا را تحت‌تاثیر خود قرار دهد. درحال‌حاضر، فائو به‌منظور کنترل این تهدید جدی، پروژه‌ای با عنوان«تقویت سازگاری جنگل‌های زاگرس در مقابل خشکیدگی بلوط و جنگل‌های خزری در مقابل بیماری آتشک شمشاد و همچنین ایجاد سیستم ملی پایش جنگل» را با همکاری سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در حال اجرا دارد. این پروژه با اعتباری به میزان 360 هزار دلار آمریکا از محل منابع فائو از آبان ماه ۱۳۹۴شروع و در مدت ۱۸ ماه به اهداف تعیین شده که شامل شناسایی روش‌های کنترل زوال بلوط و آتشک شمشاد و راه‌اندازی سیستم ملی پایش جنگل است، خواهد رسید.

با وجود وخامت بحران و باوجود هشدارهای پی‌درپی از سوی برخی صاحب‌نظران و کارشناسان دلسوز حتی در بدو وقوع آن، سازمان جنگل‌ها هنوز در مرحله تامین اعتبار است و سـازمان حفظ نباتات وزارت جهاد کشاورزی هم هنوز هیچ واکنش موثری نسبت به این موضوع نشان نداده و حتی سازمان حفاظت محیط‌زیست هم که متولی ذخایر ژنتیکی است، نسبت به بروز این آفت تا کنون بی‌توجه بوده است. از سوی دیگر عده‌ای از کارشناسان براین باورند زمانی‌که آفت برگ‌خوار هنوز در سطح 50 هکتار مشاهده شده بود، امکان کنترل و جلوگیری از تکثیر بی‌رویه این آفت با سم‌پاشی در مراحل اولیه ظهور آن وجود داشت؛ اما جمعی 46 نفره متشکل از حشره‌شناس، بوم‌شناس، گیاه‌شناس و فعال محیط‌زیست طی نامه‌ای سرگشاده خطاب به مسئولان، سم‌پاشی را نه تنها راهکار مقابله با این معضل ندانستند، بلکه متذکر شدند که خود منجر به بروز مشکلات بسیار بزرگ‌تر و خطرناک‌تر برای جنگل‌های هیرکانی می‌شود. روزنامه شرق در تاریخ 2 شهریور 1395 در صفحه 17 خود [2]، متن این نامه را با عنوان «هشدار محققان و دانشگاهیان درباره اثرات زیان‌بار شیوه مدیریت شب‌پره آفت شمشاد» منتشر ساخت. متن کامل نامه نوشته‌شده  به همراه اسامی 46 استاد دانشگاه امضاکننده آن، در ادامه آمده است:

«شب‌پره آفت شمشاد با نام علمی (Cydalima perspectalis WALKER, 1859) شب‌پره‌ای متعلق به خانواده علف‌بیدان (Crambidae) است. این شب‌پره که خاستگاه اولیه‌اش شرق آسیا گزارش شده است، در اوایل قرن حاضر به اروپا وارد شده و هم‌اکنون در تمام کشورهای حوزه مدیترانه (از شرق تا غرب اروپا و تا مرزهای ایران) گسترش یافته است. در ماه‌های اخیر وجود این حشره روی درختان شمشاد در جنگل هیرکانی شمال ایران گزارش شده است. از آنجا که جمعیت حشره آفت در بعضی مناطق در حد بالایی است، طبعا میزان خسارت آن هم شدید ارزیابی شده است. به همین دلیل و در پی تشکیل ستاد بحران، سازمان حفظ نباتات و ادارات جنگلبانی شهرهای شمالی کشور برنامه سم‌پاشی گسترده‌ای را بدون توجه به مخاطرات زیست‌محیطی در این جنگل‌ها شروع کرده‌اند. همچنین بسیاری از مسئولان، مردم را به سم‌پاشی محیط دعوت کرده‌اند. در این بین چند موضوع قابل‌توجه و تامل است:

این شب‌پره تنها از گونه‌های شمشاد تغذیه می‌کند و به سایر گیاهان اعم از کشاورزی، جنگلی و مرتعی خسارتی وارد نمی‌کند. علاوه‌برآن، این آفت عموما از برگ و به مقدار کم از پوسته ساقه شمشاد تغذیه می‌کند و این نحوه تغذیه سبب مرگ درختان نمی‌شود. درحالی‌که بی‌برگی موقت درختان شمشاد به کنترل طبیعی، متعادل‌سازی و کاهش جمعیت این حشره کمک می‌کند. این تجربه در کشورهای اروپایی درباره این آفت مشاهده و تایید شده است. به‌علاوه به‌کارگیری روش‌های ایمن یا بیولوژیک (نظیر تله‌های فرومونی و نوری برای شکار انبوه، به‌کارگیری دشمنان طبیعی، کنترل میکروبی نظیرBT) بسیار مؤثرتر و سازگار با محیط‌زیست در اختیار متخصصان و قابل ‌استفاده توسط کارشناسان است. سم‌پاشی بی‌وقفه و گسترده‌ای که در جنگل‌های بکر و یگانه هیرکانی شروع شده است، در قدم نخست خاک را آلوده می‌کند و زیستمندان آن (به‌ویژه ویروس‌ها و باکتری‌های مفید) را از بین می‌برد. علاوه‌برآن بسیاری از پرندگان (مهاجر و بومی) و نیز حشرات به واسطه این سموم از بین رفته یا مهاجرت خواهند کرد. بسیاری از این پرندگان و حشرات، گونه‌هایی بومی بوده و از دشمنان طبیعی سایر آفات محسوب می‌شوند و نقش مؤثری در کنترل بیولوژیک بسیاری از آفات ایفا می‌کنند و از بین ‌رفتن آنها سبب طغیان آفات متعدد گیاه‌خوار در سال‌های آتی خواهد شد. علاوه‌برآن، گسترش سموم کشاورزی در متراکم‌ترین منطقه جمعیتی ایران بر سلامت انسان‌های ساکن این مناطق اثرات مخربی دارد. سموم شیمیایی، آب‌های جاری و زیرزمینی را آلوده می‌کنند و وارد سیستم‌های آب شهری می‌شوند. در این صورت آیا باید از دیدن نرخ بالای سقط جنین حیرت کنیم؟ آیا می‌توان سرطان‌هایی را که حاصل و اثر این سموم هستند نادیده گرفت؟ آیا کسی می‌تواند پاسخ‌گوی برهم‌خوردن تعادل طبیعی و متعاقب آن نابودی گونه‌های جانوری باشد؟

در کنار همه این موارد، نمی‌توان چشم بر تبعات اقتصادی سنگین این شیوه مبارزه بست. اگرچه سم‌پاشی فرایندی به‌ظاهر کم‌هزینه است ولی کاربرد این ترکیبات شیمیایی باعث آلوده‌کردن منطقه‌ای خواهد شد که هیچ قیمتی نمی‌توان برای آن متصور شد. منطقه‌ای که جولانگاه پستانداران ارزشمندی مانند پلنگ و مرال بوده و تنها چند قدم با بزرگ‌ترین مخزن ماهیان خاویاری کشور فاصله دارد. آب‌های سطحی این سموم را به دریا می‌ریزند و این خود عاملی برای کاهش ذخایر ماهیان (و به‌ویژه ماهیان خاویاری) کشور خواهد بود. همچنین یادمان باشد که طبیعت مرزهای جغرافیای سیاسی را تشخیص نمی‌دهد و هر حرکتی در جهت تولید آلاینده‌های زیست‌محیطی از سوی ایران، اعتراض کشورهای همسایه را نیز به دنبال خواهد داشت.

موارد فوق تنها مجملی از قصیده مفصل پروژه‌های غیرکارشناسی است. نوار شمالی کشور و جنگل‌های بکر و قدیمی هیرکانی مهم‌ترین زیستگاه تنوع زیستی کشور محسوب می‌شود. زیستگاه‌هایی که باید مانند جانمان در حفظ و حراست از آنها بکوشیم و تمام ظرفیت و توان علمی کشور را در این راستا بسیج کنیم.  نویسندگان این نامه سرگشاده، به نمایندگی جمع کثیری از زیست‌شناسان، بوم‌شناسان و محققان حشره‌شناس دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی، از مدیران ارشد کشور و به‌ویژه دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور کشور، تقاضا دارند قبل از اینکه مشکل پیچیده‌تری به مشکلات زیست‌محیطی ایران عزیزمان تحمیل شود، بی‌درنگ وارد صحنه شده و دستور توقف کاربرد ترکیبات و محلول‌های شیمیایی (به هر شکل و با هر نام تجاری) را در جنگل‌های بی‌نظیر شمال ایران صادر فرمایند. بدیهی است تشکیل کمیته‌ای تخصصی متشکل از استادان دانشگاهی، پژوهشگران رشته‌های بوم‌شناسی، حشره‌شناسی و جنگل قبل از هر اقدام بعدی ضروری است.»

نویسندگان:

  1. عبدالحسین وهابزاده (بوم‌شناس)
  2. دکتر علی‌اصغر طالبی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی و ریاست دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس)
  3. دکتر بهرام کیابی (بوم‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده علوم، دانشگاه شهید بهشتی)
  4. دکتر محمدسعید مصدق (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه چمران اهواز)
  5. دکتر مهدی اسفندیاری (حشره‌شناس، عضو ‌هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز)
  6. دکتر سیدابراهیم صادقی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع)
  7. دکتر سمیرا فراهانی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع)
  8. دکتر احسان رخشانی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه زابل)
  9. دکتر حسین رجائی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت-آلما)
  10. دکتر رضا طلایی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران)
  11. دکتر نجمه ابراهیمی (حشره‌شناس، دانشگاه تربیت مدرس)
  12. دکتر حمزه ایزدی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه ولی عصر رفسنجان)
  13. دکتر حسین آخانی (گیاه‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران)
  14. دکتر سایه سری (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مؤسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی کشور)
  15. دکتر عباسعلی زمانی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه رازی کرمانشاه)
  16. دکتر صراف معیری (رئیس پژوهشکده فناوری‌های نوین زیستی دانشگاه زنجان)
  17. دکتر اصغر شیروانی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی گروه گیاه‌پزشکی، دانشگاه شهید باهنر کرمان)
  18. دکتر حسین اللهیاری (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران)
  19. دکتر شهروز کاظمی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی و فناوری پیشرفته کرمان)
  20. دکتر حسین لطفعلی‌زاده (حشره‌شناس، دانشیار و رئیس مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی آذربایجان شرقی)
  21. دکتر امید جوهرچی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی گروه گیاه‌پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی)
  22. مهندس جلیل علوی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خراسان شمالی)
  23. دکتر سیدمحمد تبادکانی (حشره‌شناس، دانشگاه تهران)
  24. دکتر عبدالحسین طاهری (عضو هیأت‌علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و مشاور مرکز هیأت‌های امنا و ممیزه وزارت علوم)
  25. مهندس معصومه مقدم (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مؤسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی کشور)
  26. دکتر حبیب عباسی‌پور (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شاهد)
  27. دکتر حاجی‌محمد تکلوزاده (عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی شهید باهنر کرمان و مشاور استاندار استان کرمان)
  28. دکتر شایان شامحمدی (عضو هیأت‌علمی و رئیس دانشگاه شهرکرد)
  29. دکتر علیرضا صبوری (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران)
  30. دکتر کامبیز مینایی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز)
  31. دکتر سعید عشقی (متخصص میوه‌های ریز، هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز)
  32. دکتر حسن صالحی (متخصص گیاهان زینتی هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز)
  33. دکتر جواد کریم‌زاده (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان)
  34. دکتر حسین مددی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان)
  35. دکتر ولی‌الله بنی‌آمری (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مؤسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی کشور)
  36. دکتر کتایون خردمند (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی پردیس ابوریحان دانشگاه تهران)
  37. دکتر سیدمحسن تقوی (بیماری‌شناس گیاهان، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی و معاون آموزشی دانشگاه شیراز)
  38. دکتر پرویز شیشه‌بر (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه چمران اهواز)
  39. دکتر محمد مهرآبادی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس)
  40. دکتر آرش راسخ (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز)
  41. دکتر علی افشاری (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگان)
  42. دکتر علیرضا منفرد (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه یاسوج)
  43. دکتر محمدرضا نعمت‌اللهی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان)
  44. دکتر محمدسعید امامی (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان)
  45. دکتر علیرضا حق‌شناس (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان)
  46. دکتر محمدحسن بشارت‌نژاد (حشره‌شناس، عضو هیأت‌علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان)

 

دکتر هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران در تاریخ 3 شهریور 1395 گفت‌وگو با خبرگزاری مهر [4] اصل این ادعا را انکار کرده و چنین پاسخ می‌دهد:

«من تعجب کردم که چرا این اقدام را به‌عنوان سم‌پاشی شیمیایی مطرح کردند. هیچ‌کس موافق سم‌پاشی شیمیایی در عرصه جنگل نیست و این را یک آدم معمولی هم می‌داند که در طبیعت به این بزرگی نمی‌شود سم‌پاشی کرد چون به خاطر مسائل محیط‌زیستی ممنوع است. اصلا در جنگل در سطح وسیع امکاناتی نداریم که چنین کاری بکنیم چون آنجا تمام شیب و غیرقابل عبور است و هوایی هم نمی‌توانیم این کار را بکنیم چون این درخت شمشاد خزری زیراشکوب است یعنی زیر درختان دیگر است و به شدت سایه پسند است. سمومی که به‌کار برده می‌شود BT یا باسیلوس تورنجنسیس است که یک نوع باکتری است و نوعی مبارزه بیولوژیک محسوب می‌شود و فقط روی لارو حشره اثر می‌گذارد. هر چند که نمی‌توان رد کرد که لارو حشرات دیگر را نیز متاثر می‌کند ولی احتمالش بسیار پایین است که لاروهای دیگر هم به‌طور همزمان وجود داشته باشند و در قیاس با خطری که وجود دارد این خسارت بسیار ناچیز است. تا جایی که می‌دانم و در جریانم و تاییدش هم کردیمBT  استفاده می‌شود که آن هم متاسفانه تاثیر ندارد چون دیگر دیر شده است و این آفت چون چند نسل دارد می‌تواند خیلی خطرناک و همه‌گیر شود و یک آفت عادی نیست. وقتی یک آفت جدید وارد منطقه‌ای شود هنوز دشمن طبیعی ندارد تا آن دشمن طبیعی بخواهد افزایش پیدا کند و آفت را کنترل کند. این تمام درختان شمشاد را آلوده کرده و شمشاد اگر آلوده شود توانایی برگشت‌پذیری‌اش خیلی کم است.

همین دوستانی که گفته‌اند طبیعت برمی‌گردد، درخت‌هایی که از سال ۱۳۹۱ دچار بیماری شده‌اند را بررسی کنند. به عرصه بیایند و ببینند درختانی که بیمار شده بودند، خشک شدند یا توانسته‌اند برگردند؟ تازه بعد از این مرحله آتش‌سوزی هم خواهیم داشت چون درختان خشک شده‌اند. ما فکر می‌کنیم فقط درخت را باید حفظ کنیم و آنها فکر می‌کنند که فقط باید حشرات را حفظ کنند! درحالی‌که هر دو وابسته به همدیگر است و شما هر کدام را رها کنی آن یکی هم از بین می‌رود. در مورد سم شیمیایی تنها جایی بحث شد که تک پایه درختی یا دو پایه درختی آلودگی گرفته و باید این را سریع برخورد کنند که به توده‌ها کشیده نشود و همه درختان خشک شوند. چون این آفت به حیاط مردم عادی هم آمده و آنجا باید این کار را بکنند تا به عرصه‌ها نیاید.

واقعا جای تعجب است که گفته‌اند درخت خودبه‌خود برمی‌گردد و طبیعت خودش توانایی مقابله دارد. اصلا این دوستان به عرصه رفته و محیط را دیده‌اند؟ این گونه را اصلا می‌شناسند؟ شمشاد خزری یک گونه نادر ممنوع‌القطع است که بسیار بسیار ارزشمند و در حال انقراض است و از همه مهم‌تر یک گونه همیشه سبز است و خزان نمی‌کند. از این افراد یک نفرشان برای شمشاد آمده عرصه را ببیند و بعد حرف بزند؟ کدام مبارزه شیمیایی؟ این‌ها اصلا برای ارقامی در حد ۱۰ میلیون تومان هم مشکل دارند با کدام اعتبار می‌خواهند جنگل را سم‌پاشی کنند؟!

الان تمام حیاط‌های مردم آلوده شده است. مگر مردم پرتقال‌های محلی را سم‌پاشی نمی‌کنند؟ حالا یک تک‌پایه درخت شمشاد هم اگر آنجا باشد می‌توانند این را هم مثل آنها کنترل بکنند. مانیتورینگ عرصه‌های جنگلی مرتبا باید انجام شود اما بهترین مدیران هم وقتی اعتبارات کافی نداشته باشند چه می‌توانند بکنند؟ آیا وظیفه سازمان جنگل‌هاست که بررسی کند گیاهی که به کشور می‌آید یا مثلا میوه‌ای که می‌آید آلوده نباشد؟

حسین آخانی گیاه‌شناس و استاد دانشگاه تهران که از امضاکنندگان این نامه هم هست به خبرنگار مهرچنین می‌گوید [4]:

«حرف ما این است که با پدیده‌های بیولوژیکی بدون اینکه به دقت مطالعه شده باشند نمی‌توانیم با رفتارهای تک بعدی برخورد کنیم. روابط اکولوژیکی بی‌نهایت پیچیده هستند و مساله طغیان یک آفت هم پدیده‌ای نیست که برای اولین‌بار در دنیا اتفاق افتاده باشد که بگوییم این یک مورد خاص است. اصولا آفت‌ها به دو روش به گونه‌های جنگلی آسیب جدی وارد می‌کنند. یک حالت این است که گونه‌ تازه‌ای وارد می‌شود، مثل همین موردی که الان می‌بینیم. وقتی گونه‌ تازه‌ای وارد می‌شود، هجوم می‌آورد و ما باید به طبیعت فرصت بدهیم که طبیعت خودش راه مقابله خودش را پیدا کند. اگر بخواهیم با سم‌پاشی آن آفت را از بین ببریم اتفاقا نتیجه برعکس می‌دهد به دلیل اینکه باعث می‌شود نسل‌های بعدی این آفت به سم مقاوم بشوند و آن موقع ما دیگر هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. این خطر خیلی جدی‌تر است.

اما اگر فرض را بر این هم بگیریم که آفت به شمشادها خیلی آسیب برساند شمشادها به آفت مقاوم می‌شوند. این چیزی است که ما می‌خواهیم. یعنی طبیعت خودش آفت را کنترل می‌کند و نکته مهم دیگر این است که وقتی که یک لارو بسیار تخصصی است و فقط به شمشاد حمله می‌کند، برگ شمشادها را که خورد دیگر غذا ندارد و وقتی که غذا ندارد عملا از بین خواهد رفت. یعنی کنترل به صورت طبیعی اتفاق می‌افتد. البته همین اتفاق هم افتاده چون در کشورهای اروپایی هم این مشکل وجود داشته و رخ داده و ما به عنوان آدم‌های علمی باید از تجریبات دیگران درس بگیریم.

دومین حالتی که آفت در جنگل‌ها طغیان می‌کند زمانی است که گونه‌های درختی در یک تنش قرار دارند. مثل چیزی که الان در بلوط‌های غرب کشور می‌بینیم. موقعی که تنشی به‌خصوص تنش آبی در یک جنگل ایجاد می‌شود، آن جنگل می‌تواند حتی نسبت به گونه‌هایی که تا به حال با آنها به راحتی همزیستی داشته و خطری هم برایش نبوده‌اند آسیب‌پذیر شود بنابراین راه‌حل این نیست که آن آفت را از بین ببریم؛ راه‌حل این است که آن تنش را از بین ببریم.

این‌ها دیگر اصولی شناخته شده هستند که علم اکولوژی جدید دنیا به آن پی‌برده است. حالا امروز که این آفت آمده ما ممکن است سمپاشی کنیم و آن را از بین ببریم اما فردا ممکن است صد چیز دیگر بیاید. آیا ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟ مهم‌ترین خطری که وجود دارد این است که سمومی که اینجا وارد می‌شوند وقتی لاروها آلوده بشوند وارد چرخه طبیعت می‌شوند و از جمله بزرگترین قربانیان این‌ها پرندگان خواهند بود. من یک گیاه‌شناسم و بیش از همه عاشق شمشادها هستم و از بین رفتن هیچ‌کدام آنها را هم نمی‌توانم تحمل کنم اما اگر واقعا دلمان برای طبیعت می‌سوزد باید یک نگاه جامع داشته باشیم.»

عباسعلی نوبخت، معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها در 3 اردیبهشت 1396 در مصاحبه با پایگاه خبر گیاه پزشکی ایران، از نهایی شدن دستورالعمل مقابله با بلایت شمشاد خبر داد [5]. وی در ادامه بیان کرد:

«کارگاه سه روز TCP پروژه همکاری مشترک فنی ایران و فائو است. در این پروژه به دنبال تقویت جنگل‌های بلوط در مقابل خشکیدگی بلوط و جنگل‌های خزر در مقابل بلایت شمشاد هستیم. کنترل بلایت در برخی عرصه‌ها از دست ما خارج شده است. سرعت طغیان این آفت به‌قدری زیاد بود که قابل کنترل نیست. شمشاد از ارتفاع ۲۰ تا ۴۰۰ متر به صورت نواری وجود دارد و تا ارتفاع ۱۷۰۰ متر نیز به صورت لکه‌ای و پراکنده مشاهده می‌شود. این گونه در ارتفاعات بالاتر کمتر دچار طغیان بیماری بلایت شده و در ارتفاعات پایین‌تر به دلیل اینکه هم شرایط محیطی آفت خوب بود و هم گرما و رطوبت مناسب وجود داشت، شاهد طغیان این بیماری بوده‌ایم. در واقع در مناطق با فضای بازتر که وزش باد بیشتر است، بیماری بیشتر توسعه یافته است. بلایت شمشاد حدود ۶ سال است که به ایران وارد شده است. عامل این بیماری نوعی قارچ است که اسپورهای آن به راحتی توسط باد، پرندگان، انسان، ابزار، ادوات و تجهیزات منتقل می‌شود. به دلیل سرعت انتشار این بیماری، درختان و درختچه‌های زیادی در رویشگاه‌های شمشاد از بین رفته است. دستورالعمل‌هایی را برای مقابله با این بیماری تهیه کردیم.

بلایت شمشاد یک بیماری وارداتی است که از سال ۱۹۹۰ در سایر کشورهای جهان بروز کرده است و ایران جدیدترین کشوری است که شمشادهای آن به این قارچ آلوده شده‌اند. کارشناسانی که از فائو به ایران اعزام شده‌اند، تخصص بهداشت جنگل دارند. آنها وقتی متوجه شدند که این بیماری در ایران نیز گزارش شده، به درخواست ایران، به کشورمان سفر کردند و از عرصه‌های شمال بازدید کردند. این کارشناسان حدود دو تا سه سال است که به ایران سفر می‌کنند. اعتباراتی نیز توسط فائو برای کمک به مطالعه درباره این بیماری، ارائه مشورت‌های فنی و تشکیل کارگاه‌های آموزشی درنظر گرفته شده است. طی مدتی که کارشناسان فائو به ایران سفر می‌کنند، دستورالعملی برای مقابله با بلایت تهیه کرده‌اند. آنها با برگزاری کارگاه‌های مشورتی تلاش می‌کنند تا با شناسایی چالش‌ها، تنگناها، دلایل شکست اقدامات و غیره، دستورالعمل تهیه شده برای مقابله با این بیماری را نهایی کنند.

گونه شمشاد فقط در حوزه قفقاز شامل کشورهای ترکیه، آذربایجان، گرجستان و ایران به صورت جنگل مشاهده می‌شود. در سایر کشورها این گونه بیشتر به صورت زینتی و پرچین مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنابراین آسیبی که به جنگل‌های ایران وارد شده است، در سایر نقاط گزارش نشده است. شمشاد گونه بومی ایران بوده و ذخیره ژنتیکی برای ما به حساب می‌آید. متاسفانه به دلیل بروز بیماری بلایت شمشاد و شب‌پره، این ذخایر ارزشمند درحال از دست رفتن است.

برای مقابله با بلایت شمشاد محدودیت‌های قانونی، مالی و اعتباری داریم. اجرای دستورالعمل واحد مبارزه با بلایت نیز به دلیل اختلاف نظرهای کارشناسی کار دشواری است. حضور کارشناسان فائو و استفاده از تجربیات آنها به ما کمک می‌کند به روش واحدی برای مقابله با این بیماری دست یابیم. فعال نبودن قرنطینه گیاهی در زمینه جنگل یکی از مشکلات بخش منابع طبیعی است و نقل‌‍وانتقال نهال و گل و گیاه زینتی، بدون رعایت مسایل قرنطینه‌ مشکلات زیادی برای جنگل‌های ایران به‌وجود آورده است.  بلایت شمشاد یک بیماری خارجی وارداتی است که هنوز نامش در لیست قرنطینه سازمان حفظ نباتات ذکر نشده است. شاید سازمان حفظ نباتات دلایلی برای این کار داشته باشد. این سازمان حتی نام شب‌پره شمشاد را هم در لیست قرنطینه خود نمی‌پذیرد اما سازمان جنگل‌ها از ابتدا اعلام کرده که باید نام این دو در فهرست قرنطینه ذکر شود.

در بازدید هفته گذشته به اتفاق کارشناسان بخش تحقیقات و اجرا، شاهد بودیم که بسیاری از مناطق شمشادهای خود را از دست داده‌اند. یکی از مشکلات سازمان جنگل‌ها این است که پهنه‌بندی درستی از آمار و اطلاعات شمشادستان‌ها در اختیار ندارد. اطلاعات این سازمان به مطالب مندرج در کتابچه‌های طرح محدود می‌شود. براساس این اطلاعات پراکنده، حدود ۷۲ هزار هکتار شمشاد در محاوط اشخاص، پارک‌های جنگلی، آرامستان‌ها و غیره وجود دارد. در حوزه نوشهر قراردادی با دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات انجام شد که پهنه‌بندی شمشادستان‌ها انجام شود. شیب، جهت، ارتفاع، میزان آلودگی و غیره در حوزه غرب مازندران در قالب پهنه‌بندی تعیین شد اما برای سایر مناطق این پهنه‌بندی وجود ندارد.

قریب به اتفاق شمشادهای شمال آلوده به بیماری هستند. حدود ۴۰ درصد به مرز خشکیدگی و تخریب رسیده‌اند. شاید ریشه برخی شمشادها همچنان توان جوانه‌زنی داشته باشد اما بخشی از افراد این گونه، کاملا از بین رفته‌اند و وقتی حتی به درختان قطور آن نیز دست می‌زنیم به راحتی سقوط می‌کنند. در کارگاه مشورتی دیروز شیروما ساتیاپالا کارشناس بهداشت جنگل از فائو و پاول باربر استرالیایی به‌عنوان مشاور بین‌الملل قرنطینه بیماری‌های جنگل فائو حضور داشتند.»

دکتر هادی کیادلیری، رئیس دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران و رئیس انجمن علمی جنگلبانی ایران در 29 مرداد 1396 در گفت‌و‌گو با ایرانا چنین بیان داشت [6]:

«بیماری شمشاد در نتیجه قارچی به نام بلایت از سال 91 گزارش شد و تا سال 94 تقریبا بیشتر توده‌های جنگلی شمشاد ایران را نابود کرد اما از آن بدتر آفت جدیدی موسوم به شب‌پره برگ‌خوار بود که از نیمه خرداد ماه سال گذشته در پارک جنگلی بنفشه چالوس در مجاورت هتل هایت مشاهده شد و به دلیل سرعت بالای زادآوری این گونه مهاجم به سرعت در سراسر جنگل‌های شمال تکثیر شد.

از سال 75 تاکنون جنگل‌های شمال با آفات و بیماری‌های مختلفی مواجه شدند که در یک دهه اخیر حجم آفات بیشتر هم شده به‌طوری‌که سطحی در حدود 300 هزار هکتار از جنگل‌های شمال در 20 سال گذشته آلوده به بیماری و آفات شدند که برآوردهای ما نشان می‌دهد حدود 130 هزار هکتار از این عرصه‌ها درگیر آفاتی با منشا خارجی بودند یعنی برای نخستین‌بار بوده که این آفات در ایران گزارش می‌شدند. اما تاکنون سابقه نداشته هیچ بیماری و آفتی همچون بیماری قارچ بلایت و آفت برگ‌خوار شمشاد در این سطح وسیع خسارت وارد کند.

اینکه چطور این بیماری وارد کشور شده مشخص نیست و سازمان حفظ نباتات باید پاسخ‌گو باشد که کاری هم نکرده‌اند. اما از همان ابتدا که در رویشگاه‌های شمشاد گیلان وجود بیماری گزارش شد، ما در دانشگاه علوم و تحقیقات ظرف مدت سه تا چهارماه عامل بیماری را مشخص و به سازمان جنگل‌ها اعلام کردیم که سطحی حدود 2000 هکتار از رویشگاه‌های شمشاد آلوده به قارچ بلایت شده و هشدار دادیم که فاجعه در راه است ولی این‌قدر تعلل صورت گرفت تا بیماری همه‌گیر شد و تا مازندران هم رسید و سطحی حدود 40 هزار هکتار را درگیر کرد اما از این بدتر هجوم یک آفت جدید بود که این هم دو سال پیش از پارک بنفشه چالوس شروع شد و مزید بر علت شد تا بیشتر توده‌های جنگلی شمشاد ایران درگیر شود.

توده‌های شمشاد بسیار انبوه هستند و در هر هکتار حداقل 1000 پایه درخت برآورد می‌شود که در این صورت به جرات می‌گویم امروز حدود 40 میلیون اصله درخت شمشاد در وسعتی بالغ بر 40 هزار هکتار که به‌صورت لکه‌ای در سراسر جنگل‌های شمال پراکنده بودند از بین رفته که عمده این درختان  200 تا 300 ساله بودند. شمشاد که گونه بومی و کمیاب جنگل‌های شمال ایران است و ارزش دارویی بالایی برای درمان بیماری ایدز دارد، یک گیاه همیشه سبز است و چون برگ‌های آن خزان‌پذیر نیست اگر برگ‌هایش را در اثر آفت از دست بدهد رویش مجدد‌ش دیگر امکان‌پذیر نیست. بسیاری از استادان می‌گفتند این حالت برگشت‌پذیر است و وقتی برگ‌ها را آفت می‌خورد امکان رویش مجدد در سال آینده است اما عملا این اتفاق نیفتاد و امسال با یک توده جنگلی خشک مواجه شدیم که دیگر امکان تجدید حیات ندارد. برای همین من سال گذشته بارها هشدار دادم که باید به هر نحوی که شده این آفت را از بین ببریم. به عقیده من، استفاده از سموم بیولوژیک مثل B.T یا حتی سموم شیمیایی به‌صورت لکه‌ای می‌توانست جلوی پیشروی آفات را بگیرد اما حدود 43 استاد دانشگاه با امضای نامه‌ای به رئیس‌جمهوری با سم‌پاشی محدود و نقطه‌ای مخالفت کردند. امروز حتی یک درخت سالم شمشاد هم در پارک سی‌سنگان باقی نمانده و تماما نابود شده و این تیر خلاص به پیکر جنگل‌های شمال است چون تمامی توده‌های بزرگ شمشاد ایرانی را در نتیجه تعلل مسئولان سازمان جنگل‌ها و بی‌برنامگی‌هایشان برای مقابله با آفات و بهانه‌های نبود اعتبار و بودجه از دست دادیم.

آخرین پیشنهادی که دادیم و بارها نامه دادیم و در موردش با مسئولان سازمان جنگل‌ها و سازمان محیط‌زیست مذاکره کردیم این بود که تا بیش از این توده‌ها از بین نرفته از هر توده جنگلی 50 تا 100 هکتاری قلمه‌گیری کنیم. برآوردها نشان می‌داد حدود 50 توده شمشاد در شمال ایران باشد که می‌بایست برای حفظ تنوع ژن‌ها از همه آنها قلمه‌گیری می‌کردیم. می‌توانستیم حدود 3 میلیون قلمه تهیه کنیم. ما خودمان با کمک دانشگاه حدود 100 هزار قلمه از یک توده جنگلی تهیه کردیم و الان در یک نهالستان در چابکسر نگهداری می‌کنیم. تهیه سه میلیون قلمه از توده‌های جنگلی شمشاد هم به حفظ ذخایر ژنی کمک می‌کرد و هم می‌توانستیم در شرایط ایزوله، آنها را نگهداری و با سموم دفع آفات، آفات‌شان را از بین ببریم و بعد از چند سال آنها را که مجموعه‌ای متنوع از ژن‌ها بودند دوباره به جنگل معرفی کنیم و ذخایر را بازسازی کنیم، برای این کار 500 میلیون تا یک میلیارد تومان اعتبار لازم بود که با‌وجود درخواست‌ها و مذاکرات هرگز تامین نشد و عملا زمان قلمه‌گیری هم که از اسفند پارسال تا آخر مرداد امسال بود از دست رفت و مابقی درختان شمشاد هم خشک شدند ولی هنوز یک کورسوی امیدی هست که اگر این بودجه را تامین کنند با کمک (ان‌جی‌او)ها و دانشجویان و امکانات خود سازمان جنگل‌ها می‌توانیم به‌سرعت در همین دو سه هفته قلمه‌گیری‌ها را از همین 30 درصد توده‌های باقی مانده شروع کنیم.

مدیریت جنگل در سازمان جنگل‌ها باید بداند فقط با حرف و وعده و بدون برنامه و عمل نمی‌توان جنگل را حفظ کرد. اگر آن روز که برگ‌خوار شمشاد در پارک بنفشه چالوس طغیان کرد 10 میلیون تومان اعتبار برای مقابله با آفت تخصیص می‌دادند امروز آفت از غرب گیلان تا شرق گلستان همه شمشادها را نابود نکرده بود. آقایان مخالف طرح تنفس جنگل می‌گویند بهره‌برداری از جنگل به نفع جنگل بود. من می‌گویم چرا سازمانی که از محل بهره‌برداری جنگل تا همین دیروز هر ساله بیش از 150میلیارد تومان برای بهره‌برداران درآمد ایجاد می‌کرد برای مقابله با آفت، نباید 500 میلیون تومان اعتبار داشته باشد؟ از کنار این بهره‌برداری‌ها چه منفعتی عاید جنگل شد؟ اگر این همه پیمانکار بهره‌بردار چوب در جنگل که مدعی حفظ جنگل بودند احساس مسئولیت می‌کردند و به‌موقع وجود آفت و بیماری را گزارش می‌دادند و مسئولیت‌شان را در قبال حفاظت از جنگل و مقابله با آفاتش با تامین اعتبار لازم عملی می‌کردند، امروز شاهد چنین فاجعه‌ای در جنگل‌های شمال نبودیم و این‌ها همه ناشی از ضعف مدیریت و بی‌برنامگی در سازمان جنگل‌هاست

همشهری آنلاین در تاریخ 27 تیرماه 1397 به نقل از عباسعلی نوبخت، معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، چنین گزارش کرده است [7]:

«از سال ۸۹ بیماری بلایت شمشاد به ایران ورود پیدا کرده و بخش قابل‌توجهی از عرصه‌های شمشادی را تحت‌تاثیر قرار داده است. در شمال کشور ۷۲ هزار هکتار رویشگاه شمشاد داریم که به عنوان‌ گونه‌های منحصربه‌فرد هستند و از ارتفاع منفی ۲۴ و ۲۵ در منطقه سی‌سنگان شروع می‌شود و تا ارتفاع بالا کشیده شده است. رویشگاه‌های شمشاد از ارتفاع ۳۰۰ تا ۷۰۰ متر به‌صورت نوار در حوزه جنگل‌های شمال وجود دارند و حدود ۴۲ هزار هکتار تحت‌تاثیر قرار گرفته است. احتمال آنکه بیوتروریسم برای از بین بردن شمشاد در کل دنیا ورود کرده باشد وجود دارد.

شب‌پره شمشاد در سال ۲۰۰۴ در کشور آلمان خسارت قابل‌توجهی زده و در ایران نیز در سال ۹۵ اولین‌بار و در پارک بنفشه شهرستان چالوس گزارش شده است. شب‌پره به‌صورت پروانه و در روز فعالیت دارند و حداقل پنج نسل در سال دارند و هر ماده ۲۰۰ تا ۷۰۰ تخم می‌گذارد و هم برگ، پوست و بذر را می‌خورند و در طول حیات پنج کیلومتر پرواز می‌کنند. به دلیل آنکه بحث بیوتروریسم مطرح است این آفت در گیلان و گلستان دیده شده است و با فائو نشست‌های مختلفی درباره شب‌پره و بلایت داشتیم و آنها معتقدند ایران به بهترین شکل ممکن کار کرده است.

بخش اعظمی از عرصه‌ها توسط آفت بلایت و شب‌پره نابود شده است و در مکان‌هایی که امکان مبارزه شیمیایی وجود دارد اقدام کردیم و از آنجایی که بزرگ‌ترین مرکز بذر خاورمیانه در منطقه ساری وجود دارد ما توانستیم از رویشگاه مختلف بذر جمع‌آوری و نگه‌داری کنیم. نسبت به کشورهای پیشرفته نظیر آلمان در مباره با بلایت و شب‌پره شمشاد موفق عمل کرده‌ایم

به نقل از خبرگزاری مهر، بهمن افراسیابی، سرپرست معاونت حفاظت و امور اراضی سازمان جنگل‌ها، در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ با اشاره به تولید یک میلیون و ۸۰۰ هزار اصله نهال اظهار داشت [8]:

«این تعداد نهال‌ها با قلمه‌گیری، بذرکاری و انتقال نهال‌های طبیعی به گلدان در گلستان، گیلان، ساری و نوشهر تهیه شد که هم اکنون در نهالستان‌ها نگهداری می‌شود. بیماری بلایت از سال ۱۳۹۰ و آفت شب‌پره از سال ۱۳۹۵ رویشگاه‌های این گونه با ارزش جنگل‌های هیرکانی را آلوده و خسارت‌های زیادی را تحمیل کرد و ما تقریبا آنچه برعلیه این بیماری و آفت انجام دادیم بیشتر برای مقابله با شب‌پره از طریق محلول‌پاشی بوده است که کرارا در مناطق آلوده انجام شد. در مناطقی که آلوده شده است برخی درختان ظاهری خشک دارند و در بعضی جاها نیز درختان شمشاد در حال جوانه زدن هستند.

با دستور معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور دو کارگروه تخصصی در ستاد و استان‌ها تشکیل شد. در این کارگروه برنامه جامعی برای نجات شمشاد تدوین شد. قلمه‌گیری، تولید نهال، محلول‌پاشی، عملیات بهداشتی و پایش بخشی از این برنامه است که به تدریج درحال انجام است. این نهال‌ها تا زمانی که هیچ بیماری و آفتی در سطح رویشگاه‌های شمشاد دیده نشود در این نهالستان‌ها باقی می‌ماند و ما تمام سعی خود را برای نجات این گونه ارزشمند به کار بستیم. برای اجرای تدریجی برنامه جامع مشکل اعتباری نداریم و با زمان‌بندی و اولویت‌بندی از انقراض شمشاد جلوگیری خواهیم کرد. تا پایان سال‌جاری پنج میلیون اصله نهال شمشاد در شمال کشور تولید خواهیم کرد زیرا گونه شمشاد به‌عنوان یکی از سرمایه‌های ملی ماست که وظیفه داریم آن را حفظ نمائیم. برخی از درختان شمشاد خشک شده‌اند که به دو بخش تقسیم می‌شوند، برخی کاملا خشک شده‌اند و برخی دیگر ظاهری خشک دارند اما ممکن است زنده باشند و یا ریشه‌های‌شان زنده باشد.»

 

کلام آخر:

برخی بر این باورند که برای نجات شمشاد دیر شده است و باید برای آفات و بیماری‌های نوظهور دیگر آماده شد! بدین منظور، آیا وقت آن نرسیده سامانه‌ای برای آمادگی در برابر آفات و بیماری‌هایی که جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند، راه‌اندازی شود؟ آیا از این به بعد برای اطلاع‌رسانی درباره اختلالات و تغییرات مشاهده شده در گونه‌های جنگلی و مرتعی، شهروندان عادی، طبیعت‌گردان و فعالان محیط‌زیست نمی‌توانند به مشارکت گرفته شوند؟ آیا وقت آن نرسیده برای هماهنگی درباره قرنطینه بیماری‌های جنگل و مرتع، دیوار بلند میان دستگاه‌های دولتی از بین برود؟ مرحوم منصور عبایی (استاد مؤسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی ایران و رئیس هیئت مدیره انجمن حشره‌شناسی ایران) که جانش را نیز در بازدید از این مناطق تحت‌تاثیر این آفت از دست داد، در آخرین کتاب خود این آفت را قرنطینه‌ای اعلام کرده بود؛ اما اینکه از نظر قانونی آفتی قرنطینه اعلام شود، نیاز به بوروکراسی اداری دارد.

حالا اگر هنوز فرصتی باقی باشد شاید گرفتن تصمیمات منطقی و علمی و انجام اقدامات استراتژیک بدون فوت وقت بتواند راهگشا باشد. اما زمان آن‌قدر محدود است که دیگر نمی‌توان منتظر ماند تا دولتمردان گزینه‌ها و پیشنهادات خود را روی میز مذاکره بگذارند. کیا دلیری، رئیس انجمن جنگلبانی ایران و رئیس دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه آزاد تاکید دارد که در کنار اقداماتی که برای کنترل آفت انجام می‌شود باید با قلمه‌گیری و جمع‌آوری بذر از پایه‌های آلوده نشده و مبارزه بیولوژیک در توده‌های سالم حداکثر تلاش خود را برای حفظ این گونه ارزشمند و انحصاری جنگل‌های هیرکانی به کار بست. طبق اظهارات وی مهم‌ترین و موثرترین اقدام، قلمه‌گیری از پایه‌های سالم در توده‌های مختلف برای انتقال به عرصه پس از گذشت چرخه حیات این آفت و بیماری است، زیرا گسترش سریع آفت و وسعت پراکنش آن، و از سوی دیگر زنده مانی قارچ برای حدود یک دهه حتی پس از نابودی کامل پایه‌های شمشاد، امکان هیچ اقدام دیگری را باقی نگذاشته است.

منابع:

[1]: سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، 2018، معرفی شمشاد هیرکانی، بیماری بلایت شمشاد، آفـت شب‌پره شمشاد: پروژه کمک به تقویت سازگاری جنگل­های زاگرس در مقابل زوال بلوط و جنگل­های خزری در مقابل بیماری بلایت شمشاد و راه­اندازی سیستم ملی پایش جنگل در جمهوری اسلامی ایرانی

[2]: سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، 2015، بحران زنجیره غذایی، بولتن فصلی هشدار زودهنگام غذا و کشاورزی، اکتبر تا دسامبر

[3]: روزنامه شرق، 1395/06/02،  شمال را سم‌پاشی نکنید

[4]: خبرگزاری مهر، 1395/06/03،  سمپاشی جنگل‌های شمال صحت ندارد/ به جای آفت تنش را رفع کنیم

[5]: خبر گیاه­پزشکی ایران، 1396/02/03، دستورالعمل مقابله با بلایت شمشاد نهایی شد/ کنترل بلایت شمشاد در برخی مناطق از کنترل خارج شده است

[6]: ایرنا، 1396/05/29، جنگلی با ۴۰ میلیون شمشاد زرد و خشک

[7]: همشهری آنلاین، 1397/04/27، خشکیدگی ۴۲ هزار هکتار از شمشادستان‌ها بر اثر بلایت

[8]: خبرگزاری مهر، 1398/01/20، تولید ۱.۸ میلیون اصله نهال شمشاد در شمال کشور

امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.