هیچ انسانی در برابر بیماریهای روانی مصونیت ندارد. پیشگیری از پیدایش بیماریهای روانی و سالمکردن محیط روانی از ضروریات اولیه تامین بهداشت روانی است. بهداشت روانی فقط به تشریح علل اختلالات نمیپردازد، بلکه پیشگیری ناراحتیهای روانی به معنای وسیع آن بهمنظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی را دنبال میکند. بهداشت روانی دارای اصولی است که میتوان به اختصار به آنها اشاره کرد.
بهداشت روان:
احترام به شخصیت خود و دیگران
احترام به شخصیت خود و دیگران یعنی اینکه شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس میکند که افراد جامعه او را مورد پذیرش قرار میدهند و او نیز با نظر موافق به آنها مینگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد جلوگیری میکند. تقویت مکانیسمهای تشویقی بهجای تنبیه و پیشگرفتن بردباری و چشمپوشی از بعضی کارهای منفی میتواند در این راستا معنی شود.
روبهرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی
روبهرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی از اصول مهم بهداشت روانی محسوب میشود. شخص باید خود را آنگونه که هست قبول کند. کشمکش و عدم قبول واقعیات اغلب موجب بروز اختلال روانی میشود. خیلی از افراد نه تنها نقصهای خود را قبول نمیکنند بلکه با مکانیسمهای مختلف سعی دارند آن را بپوشانند، یا بدون درنظرگرفتن توان و استعداد خود کاری را شروع میکنند که عاقبتی جز سرخوردگی و شکست ندارد و نهایتا به وازدگی و بیتفاوتی میانجامد. در هر عملی اصل علتومعلول حاکم است و رفتار بشر نیز از این قاعده جدا نیست. رفتار انسان تابع تمامیت وجود اوست به این معنی که روان تابع جسم است. هر انسان بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود، دست به عمل میزند و هیچ رفتاری جدای از این چهارچوب صورت نمیگیرد. برای بررسی و اظهارنظر در مورد هر چیز باید کلیت آن را درنظر گرفت.
دانستن و ارزشدادن به نیازهای اولیه
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزشدادن به نیازهای اولیه انسان است. احتیاجات و نیازهای جسمانی و روانی بسیار مهم هستند. بشر دائما از این نیازها تاثیر میپذیرد و به نسبت محرومیت و ارضاء آنها رفتارش تغییر میکند. شخصی که این اصول را بفهمد غالبا واقعبینانه با مشکلات زندگی برخورد میکند و دلسرد نمیشود. او میداند که احتیاجات فرد هیچگاه کاملا مطابق میل او برآورده نمیشود. او میپذیرد که تعارض روانی اغلب ممکن است اتفاق بیفتد و برای مقابله با آن خود را آماده میکند. این چنین است که در زندگی هدفی را دنبال میکند و سعی دارد تا جاییکه امکان دارد به آن هدف نایل آید. او دیگران را آنگونه که هستند قبول دارد، و از برخوردهای ایدهآلیستی دوری میکند.
مقابله با مشکلات عاطفی
مشکلات عاطفی جزیی از زندگی به حساب میآیند. سلامتی روانی به نحوه برخورد با این مشکلات و یافتن بهترین راهحل برای غلبه بر آنها بستگی دارد. بهداشت روانی قوانین مربوط به سلامت عاطفی و روانی را دربرمیگیرد. گسترش بهداشت روانی به مطالعه افراد در شخصیت خویش نیز بستگی دارد. روابط و چگونگی آن با مردم و توانایی سازگاری با آن مهمترین عامل در احساس خوشی و شادکامی است. انسان بیش از تنفر، خصومت و دشمنی به دوستی نیاز دارد، اینکه دوست داشته باشد و دوست بدارد. بیماریهای روانی تقریبا همیشه به این حقیقت که بیمار قادر نیست دوست بدارد و عشق بورزد مربوط است.
بهدستآوردن رضایت از زندگی
بهدست آوردن رضایت از زندگی برای بهداشت روانی ضروری است. رضایت ممکن است از احساس برتری و پیشرفت، از رسیدن به نیاز و آرزوهای شخصی، مقابله با مشکلات و ناملایمات و موارد دیگر بهدست میآید. رضایت پشتوانه قوی و نیرومندی برای مقابله با مشکلات است. توانایی در کسب رضایت به انسان استقامت میدهد و موجب خشنودی درونی میشود. خشنودی واقعی به این بستگی دارد که انسان نیازمندیهای درونی و پنهان خود را به شکلی که جامعهپسند است درآورد. برای سلامتی روانی آدمی باید یاد بگیرد که چگونه از کارهایش رضایت کسب کند. کسب رضایت با اتکا به نفس، کاردانی، آزادی ، استقلال و تدبیر همبستگی تنگاتنگی دارد. وابستگی میتواند گاهی حالت افراطی بگیرد، دراینصورت به جای احساس رضایت، احساس ملامت بهوجود میآید.
نیاز به احساس امنیت
نیاز به احساس امنیت یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان است. وقتی انسان احساس عدم امنیت کند، تنش و نگرانی وجودش را دربرمیگیرد و او را آزار میدهد، بیاعتمادی میان دوستان یکی از تهدیدهایی است که سلامت روان را به مخاطره میاندازد. توانایی راحت و صمیمی بودن، احساس تعلق داشتن، شناخته شدن، داشتن موقعیت مناسب و خوب در میان دیگران و مسائلی از این قبیل به آسانی بدست نمیآید، بلکه یک برنامهریزی درست و منطقی میخواهد. احساس ناامنی عاطفی بهشکل مزمن و طولانی فشاری سنگین به انسان وارد میسازد که ممکن است به بیماری مشخصی منجر شود.
برای پرورش روان سالم و حفظ آن چه باید کرد؟!
کسی که میخواهد کاری انجام دهد باید بداند که چگونه این امر را صورت دهد تا بتواند به اهداف والاتری نایل آید. خانواده مهمترین سهم را در شکلدهی بهداشت روانی و شخصیت دارا میباشد، خانوادهای که در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه کافی مبادله میشود، سلامت روانی افراد آن تاحد زیادی تامین است.
بهداشت روان در خانواده
در خانواده اگر شخص یاد بگیرد که محبت کند، عشق بورزد و تنفر و خشمهای خود را کنترل و پنهان کند در بزرگسالی مشکلی پیدا نمیکند. تنفر و دشمنی در شکلهای مختلفاش برای انسان مشکلآفرین است. محبت کردن را باید از کودکی آموخت.
کودکان محبت کردن را از والدین میآموزند. کودکانی که مهر و علاقه ندیدهاند یک نوع خلاء عاطفی و روانی در خود احساس میکنند چون هرگز فرصت نداشتهاند که عشق خود را بروز دهند.
نخست باید فرد یاد بگیرد که مشکلات خود را چگونه شناسایی و رفع کند. با کوشش مستمر و واقعی، هرکس میتواند تغییرات زیادی در برداشتها، نقطهنظرات و اعمال خود بهوجود آورد. شخصیت انسان در پروسه تکامل در خود نیرویی را بهوجود میآورد که میتواند به صورت یک پلیس درونی عمل کند.
این نیرو مسئولیت حفظ و هماهنگی رفتار شخص را برعهده میگیرد. فرزندان معمولا ارزشها و معیارهای والدین خود را یاد میگیرند. اجتماع نیز چون قوانین خود را داشته و هرکس که در جامعه زندگی میکند باید از قوانین آن پیروی کند. هرکس که رفتارش از خودخواهی سرچشمه گرفته باشد در بیشتر مواقع بدون شک در رفتار با دیگران با مشکل روبهرو میشود خودکنترلی مشکلترین درسی است که هر فرد باید آن را یاد بگیرد.
خصوصیات افراد رشد یافته چیست؟
وقتی میتوان گفت که کسی رشد یافته است و دارای بهداشت روانی است که بتواند:
- برای دیگران رضایت ایجاد کند.
- در ایجاد رضایت و وفاداری، توانا باشد.
- از ایجاد رضایت برای دیگران، احساس رضایت کند.
- با رضایت دیگران، خود نیز خشنود شود.
- از اوقات فراغت خود، ساعتهای خوشی بهوجود آورد.
- از اوقات فراغت به بهترین شکل برای پیشرفت استفاده کند.
- در یادگیری توانا باشد.
- از ترس و اضطراب راحت باشد.
- بر مشکلات به راحتی غلبه کند.
- به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.
- از اشتباهات خود درس بگیرد.
- روحیه نشاط انگیز و همراه با رضایت داشته باشد.