آفات گیاهی، بزرگ‌ترین تهدید امنیت غذایی

کد مطلب: 43
  • آفات گیاهی، بزرگ‌ترین تهدید امنیت غذایی

محمدرضا اصغری*-  گیاهان، منابع اولیه غذای بشر و به نوعی تمام موجودات جهان محسوب می‌شوند. حفظ این منابع و سلامت آن‌ها، نه تنها برای انسان، بلکه برای همه موجودات بسیار مهم و حیاتی است.

عوامل بالقوه زیستی (حشرات و پاتوژن‌های گیاهی، نماتدها، کنه‌ها، علف‌های هرز و گیاهان انگل) و عوامل غیرزیستی (کمبود یا فزونی رطوبت، کمبود یا فزونی املاح کانی خاک، کمبود یا افزایش دما، تغییرات PH خاک، افزایش گازهای گلخانه‌ای، ازن اتمسفر، استفاده بیش از اندازه از سموم دفع آفات شیمیایی و تغییرات اقلیمی‌ناشی از گرم شدن هوای کره زمین) از مهم‌ترین تهدیدات سلامت گیاهان هستند.

علاوه بر عوامل زیستی بومی‌که موجب ایجاد خسارت‌های مستمر بر تولیدات گیاهی می‌شوند، تعداد مهمی‌از عوامل زیستی در مناطق مختلف جهان وجود دارند که به لحاظ مسری بودن، تکثیر سریع و یا داشتن میزبان‌های متعدد، می‌توانند در کوتاه‌ترین زمان در محیط پراکنده شده و با ایجاد اپیدمی‌و حالت طغیانی، خسارات غیر قابل جبران به ویژه از نوع اقتصادی را موجب شوند.

عوامل زیستی خسارت‌زای گیاهی را به‌طور کلی آفات گیاهی (Plant Pests) می‌گویند. در تعریف آفات گیاهی آمده است: «هر گونه، زیر گونه یا بیوتیپ گیاهی، جانوری یا پاتوژنی که باعث آسیب، خسارت و یا مرگ گیاه و محصول گیاهی شود».

آفات گیاهی می‌توانند همراه با گیاه، اندام و محصول گیاهی زنده، بذور و اندام‌‌های گياهی تکثیرشونده غیرجنسی (مثل پیاز، غده، نهال، پیوندک، قلمه، ریزم و پاجوش)، حشرات، حیوانات ناقل، انسان، باد و توفان و باران، آب و خاک، ماشین‌آلات و ابزارهای کشاورزی و باغبانی، وسایل حمل‌و‌نقل محصولات گیاهی، بسته‌بندی‌های چوبی از مناطق بومی‌به مناطق غیربومی‌و یا از مناطق آلوده به مناطق غیرآلوده منتقل شوند. در صورتی که شرایط اقلیمی‌در منطقه جدید برای رشد و تکثیر آفات گیاهی مناسب باشد، گیاهان آن منطقه به سرعت آلوده شده و یا نابود خواهند شد. همچنین مشکلات فنی و اجرایی در زمینه ردیابی، شناسایی، ریشه‌کنی و یا کنترل این‌گونه آفات، اهمیت آن‌ها را در زمینه تهدید امنیت غذایی دو چندان می‌کند.

از هزاران سال قبل که بشر پی برد با سکونت در مناطق حاصلخیز، نیازی به کوچ و مهاجرت فصلی ندارد و از طریق کشت گیاهان و تولید محصولات گیاهی می‌تواند غذای خود را تامین کند با آفات گیاهی در تقابل بوده است. در قرون گذشته و معاصر، آفات گیاهی در سراسر جهان، خسارات بی‌شماری به زندگی بشر تحمیل کرده‌اند.

در سطح جهانی، کتب و مقالات اندکی در خصوص تبعات خسارت‌های آفات گیاهی در زندگی بشر نوشته یا ترجمه شده است. در کشور ما، ایران، نیز تاکنون در جهت ترویج و آگاهی‌بخشی به مردم در زمینه اهمیت تهدیدات آفات گیاهی در امنیت غذایی و مشارکت در پیشگیری و کنترل خسارات آن‌ها، اقدام و تلاش موثر و نتیجه‌بخش قابل توجهی صورت نگرفته است.

افزایش سطح آگاهی عمومی، جلب توجه سیاست‌گذاران و مسئولان تصمیم‌گیر در بخش امنیت ملی غذایی و توجه به اهمیت نقش (فراموش شده) مدیریت راهبردی در حفاظت از سلامت و امنیت منابع ملی گیاهی در ثبات و پایداری امنیت غذایی، از جمله اهداف اصلی مقاله پیش‌رو است.

شدت و ضعف و میزان فجایع و خسارت‌های آفات گیاهی به گیاهان و محصولات گیاهی را نمی‌توان با معیار یا فرمول واحدی مشخص و مقایسه کرد. هر آفت در هر منطقه آب و هوایی، رفتار متفاوتی دارد. به عبارت دیگر، آفتی که برای گونه‌ای از گیاهان در منطقه نیمه گرمسیری تهدیدکننده و خسارت‌زا محسوب می‌شود، ممکن است برای گیاهان مناطق معتدل کم‌اهمیت باشد. همچنین معیارهایی که احتمال خطر و خسارت یک آفت را تعیین می‌کنند در مناطق مختلف جهان متفاوت بوده و می‌تواند از سالی به سال دیگر متغیر باشد.

این مقاله به بررسی تاثیر و تبعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی خسارت‌های چندگونه از آفات گیاهی با شاخص‌های خاص که در مناطق مختلف جهان اتفاق افتاده است می‌پردازد.

آفاتی که در این مقاله به آن‌ها اشاره شده از قدیمی‌ترین، موثرترین، دشوارترین، پرهزینه‌ترین، خسارت‌زاترین و بالقوه‌ترین آفات در جهان هستی است که در زندگی بشر و تغییرات آب و هوایی نقش قابل توجهی داشته‌اند.


قدیمی‌ترین آفات گیاهی

 

انسان (Homo Sapiens)

از قدیم‌ترین آفات گیاهی، انسان است. این موجود دو پا از هزاران سال قبل تا به امروز به اشکال مختلف از جمله، انتقال غيرعمد و عمد آفات گیاهی از مناطق بومی به مناطق جديد، نابودی زيستگاه و اختلال در چرخه غذايی آفات، از بين بردن دشمنان طبيعی و مديريت ضعيف و غيرفنی مبارزه و كنترل آفات گیاهی به‌صورت مستقيم و يا غیرمستقيم نقش کلیدی داشته و دارد.


ملخ صحرایی  Desert Locus(Schistocerca gregaria)

  نام علمی: Schistocerca Gregaria

  نام عمومی:  Desert Locust ملخ صحرایی (دریایی)

  شاخه: Arthropoda

  رده: Insecta

  راسته: Orthoptera

  خانواده: Acrididae

 

اشکال حکاکی شده ملخ صحرایی بر دیوار سنگی قبور فراعنه مصر باستان )سال‌های 1411 تا 2220 قبل از میلاد (و اشاره کتاب‌های آسمانی قرآن کریم و انجیل مقدس به فجایع مصیبت‌بار ملخ صحرایی در مصر باستان، معتبرترین اسناد تاریخی در این زمینه بوده و از قدمت ملخ صحرایی به عنوان خطرناک‌ترين آفت گیاهی شناخته شده توسط بشر در طول تاریخ حکایت دارد. امروزه نیز ملخ صحرایی با بيش از 400 ميزبان گياهی یکی از خطرناک‌ترین آفات گیاهی تهدیدکننده امنیت غذایی در جهان به‌شمار می‌آید. در حال حاضر نیز سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) به طور دائم در حال رصد (مونيتورينگ) جهانی ملخ صحرایی است.

وسعت یک گله ملخ صحرایی حدود 1200 کیلومترمربع است و هنگام هجوم در هر کیلومتر مربع بین 40 تا 80 میلیون ملخ در حال پرواز  است. هر ملخ صحرایی می‌تواند روزانه معادل وزن بدنش گیاه تغذیه کند. هجوم یک گله 1200 کیلومترمربعی ملخ صحرایی به هر منطقه سرسبز و زیرکشت گیاهی، ظرف مدت یک ساعت با خوردن 192 هزار تن گیاه، آن منطقه را به طور کامل لخت و عریان و نابود خواهد کرد.


بیماری جاروئک درختان کاکائو

  نام علمی: Moniliophthora perniciosa (Stahel) Aime

  حوزه: Eukaryota

  سلسله: Fungi

  شاخه: Basidiomycota

  رده: Basidiomycetes

  راسته: Agaricales

  خانواده: Marasmiaceae

 

در رابطه با نقش انسان در انتقال تعمدی آفات، می‌توان به بیماری جاروئک درختان کاکائو در منطقه باهیا (Bahia) کشور برزیل اشاره کرد که خسارت بسیار شدید و قابل توجه اقتصادی را برای این کشور در پی داشت. تا سال 1990 مالکان و تولیدکنندگان دانه کاکائو در برزیل به خاطر ثروت فراوانی که از تولید و صادرات این محصول بهدست آورده بودند، نفوذ زیادی در قدرت حاکمه داشتند و به نوعی دولت در سایه محسوب می‌شدند. احزاب سیاسی مخالف تصمیم گرفتند با ضربه زدن به منبع درآمد تولیدکنندگان کاکائو، ثروت، قدرت و نفوذ سیاسی آن‌ها را از بین ببرند. این تصمیم در حالی گرفته شد که در آن زمان، برزیل، سومین کشور تولیدکننده و صادرکننده دانه کاکائو در جهان بود.

در سال 1989 افرادی از حزب کارگر برزيل به دبیر کلی آقای LULA به‌صورت عمدی درختان باغات کاکائو منطقه باهیا (مهم‌ترین منطقه کشت و تولید کاکائو در برزیل) را با قارچ Crinipellis Perniciosa  که عامل بیماری جاروئک درختان کاکائو است، آلوده کردند. سه سال بعد، یعنی سال 1992 بیش از 300 هزار هکتار از باغات کاکائو در این منطقه نابود شد. در بسیاری از این باغات خسارت صددرصد بود. این اقدام حزب کارگر باعش کاهش 75 درصدی تولید کاکائو  شد به گونه‌ای که تولید سالانه 450 هزار تن به 100 هزار تن رسید و بیش از 200 هزار نفر بیکار شدند.

در پی بیکاری بالای کارگران باغات کاکائو و مهاجرت به یک‌باره کارگران بیکار به شهرهای منطقه باهيا كه ظرفيت و پتانسيل پذيرش هزاران نفر افراد بيكار و خانواده‌های آن‌ها را نداشتند، مشکلات اجتماعی فراوانی -كه تا به امروز نیز وجود دارد- شهرهای منطقه باهيا را فرا گرفت.

انگیزه اصلی از آلوده کردن باغات کاکائو به عامل جاروئک تضعیف منابع قدرت و ثروت حاميان دولت وقت بود و حزب کارگر به اهداف موردنظرش که پيروزی در انتخابات و کسب قدرت سياسی بود، رسید، اما کشور برزیل متحمل خسارت اقتصادی بسیار شدیدی شد و از رتبه سوم جهانی تولید و صادرات دانه کاکائو به رتبه سیزدهم سقوط کرد و حتی مجبور به واردات دانه کاکائو نیز شد.

در مورد نقش ضعيف و غير فنی مدیریت انسان در مبارزه و كنترل آفات گیاهی میتوان به انتشار بيماری جاروئک ليمو ترش در استانهای جنوبی ایران اشاره نمود.


بيماری جاروئک ليمو ترش (Witches Broom of Lime)

  نام علمی: Candidatus Phytoplasma aurantifolia Zreik et al 1995

  حوزه: Bacteria

  شاخه: Firmicutes

  رده: Mollicutes

  راسته: Acholeplasmatales

  خانواده: Acholeplasmataceae

 

عامل بيماری جاروئک ليموترش يك پاتوژن فيتوپلاسمايی به نام Phytoplasma Aurantifolia است. این عامل بیماری در ابتدا باعث كوچكى و كپه‌ای شدن برگ‌ها و ايجاد شكلى مشابه جارو در برگ‌ها می‌شود و طی مدت ۴ تا ۵ سال موجب مرگ گياه خواهد شد.

عملكرد عامل بيمارى در جاروئک ليموترش مشابه عملكرد ويروس HIV (ايدز) در انسان است؛ عامل بيمارى در مراحل اوليه آلودگى داراى يك دوره کمون است و پس از ظهور، موجب مرگ سريع گياه مى‌شود. حشره زنجرکHishimonus Phyciti) ) یکی از عوامل بالقوه انتقال و پراكنش عامل بيماری از درخت آلوده به درخت سالم است.

لیموترش یکی از مهم‌ترين و اقتصادی‌ترین محصولات باغی در جنوب كشور است. سهم جهانی ایران تا قبل از سال ۱۳۷۶ از تولید لیموترش حدود ۴۰ درصد بود که در سطحی معادل ۴۱ هزار هکتار در استان‌های جنوبی کشت می‌شد. سالانه در كشور 400 هزار تن ليموترش توليد می‌شد كه از اين مقدار ۲۶۰ هزار تن مربوط به استان هرمزگان و ۱۴۰ هزار تن مربوط به استان فارس بود. اگر نرخ فروش لیموترش ایران در هر کیلوگرم  حداقل ۲۵۰۰ تومان در نظر گرفته شود، پیش از آلودگی باغات لیموترش به لحاظ اقتصادی ارزشی معادل 100 میلیارد تومان از آن‌ها حاصل می‌شد.

بیماری جاروئک لیموترش در سال ۱۳۷۶ برای نخستین بار در ایران از شهرستان نیک‌شهر استان سیستان‌وبلوچستان گزارش شد. یک سال بعد (1377) میناب و دو سال بعد (1379) رودان استان هرمزگان به عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده لیموترش کشور، آلودگی باغات به عامل بیماری جاروئک را اعلام کردند. پراكنش اين بيماری به اندازه‌ای سريع بود كه جيرفت و كهنوج استان کرمان در سال ۱۳۸۱ درگیری باغات لیموترش با بیماری را گزارش کردند. پيشرفت دامنه پراكندگی ادامه يافت و تقریبا تمامی‌باغات ليمو ترش مناطق جنوب استان فارس به بيماری جاروئک آلوده شدند.

در سال ۱۳۷۷ شمار درختان آلوده به عامل بيمارى جادوى جادوگر تنها ۵۱ اصله بود كه در سال ۱۳۸۰ به ۲ هزار و ۴۳۸ اصله، سال ۱۳۸۲ به ۱۳ هزار و ۶۵۸ اصله، سال ۱۳۸۴ به ۱۱۷ هزار و ۲۲۲ اصله، سال 1385 به ۱۶۰ هزار اصله و يك سال بعد به بيش از ۲۰۰ هزار اصله رسيد. این روند آلودگی در حالی اتفاق می‌افتاد كه در کانون اولیه کشف آلودگی، امکان ردیابی و ریشه‌کنی بیماری از طریق بکارگیری روش‌های تشخیص مولکولی وجود داشت.

از یک طرف،‌ اقدامات نامناسب در حفظ سلامت گیاهان در مقابل آفات در موازین بهداشت گیاهی و قرنطینه‌ای برای ریشه‌کنی، جلوگیری از گسترش و پراکندگی، مبارزه شیمیایی با «زنجرک» حشره ناقل بیماری Hishimonus Phycitis و از طرف دیگر، ناآگاهی و کم‌اطلاعی باغداران با علائم و نشانه‌های بیماری و تبعات جبران‌ناپذیر محیطی و اقتصادی، باعث شده زوال درختان ليموترش جنوب كشور به علت گستردگی بيماری جاروئک افزايش یابد به طوری که پس از گذشت 20 سال از اولين گزارش آلودگی درختان ليموترش در شهرنيک در سال جاری (1396)، علاوه بر از دست رفتن سهم جهانى ۴۰ درصدی توليد ليموترش جمهوری اسلامی‌ایران از بازار جهانی، اشتغال پايدار هزاران كشاورز استان‌های جنوبی كشور از دست رفت و لیموترش قاچاق وارداتی از کشورهای ترکیه، مصر و برزیل بدون هیچ‌گونه ملاحظات قرنطینه‌ای با قیمت‌های گزاف جایگزین لیموترش در بازار شده است.  

بی‌مناسبت نیست که به مورد دیگری از نقش انسان در انتقال و انتشار تعمدی عوامل خسارت‌زای زیستی غیربومی‌که در قرن حاضر برجسته و مورد توجه همه كشورها قرار گرفته است، اشاره کرد؛ اکثر نقل و انتقالات عوامل زیستی غیربومی‌مضر به صورت تصادفی یا غیرمنتظره در ارتباط با فعالیت‌های انسانی یا طبیعی رخ میدهند. ورود و گسترش تعمدی آفات و بیماری‌هاي غيربومی، عامل بالقوه‌ای برای ایجاد اختلال در نظام امنيت كشاورزی، سلامت انسان، محيط‌زيست و تمام صنایع وابسته به آن‌ها بوده و قادر است خسارات سنگینی به امنيت غذايی در كمترين زمان ممكن وارد کند. بنابراین مدت‌ها است كه این موضوع به چالشی جدی برای كشورها تبدیل شده است.

دخالت‌های ناآگاهانه بشر در جابه‌جایی و ایجاد عمدی آلودگی به آفات خطرناک در مناطق عاری از آفت که با هدف انجام اقدامات خرابکارانه صورت می‌گیرد، در حال حاضر به عنوان یک تهدید جدی در سطح بین‌الملل مطرح است تا جایی که در اکثر سرویس‌های امنیتی کشورهای مختلف بخش مهمی‌را به مبارزه با این موضوع اختصاص داده‌اند. وقایع اپیدمی‌بیماری جنون گاوی در انگلستان و کانادا  (1990 میلادی) و آلودگی مزارع گندم آمریکا به بیماری سیاهک ناقص گندم یا کارنال بانت (1996) از جمله نمونه‌های این دست اقدامات خرابکارانه است که منجر به میلیاردها دلار خسارت مالی و در پی آن بحران‌های اجتماعی و تجاری شدید شد.


تاثیرگذارترین آفات در زندگی بشر
 

بیماری سوختگی یا بلایت دیررس شاخ و برگ سیب‌زمینی (Potato Late Blight) 

  نام علمی: Phytophthora infestans (Mont.) de Bary

  نام عمومی: Potato Late Blight

  شاخه: Oomycota

  رده: Oomycetes

  راسته: Pythiales

  خانواده: Pythiaceae

 

اپیدمی‌بیماری سوختگی یا بلایت دیر رس شاخ و برگ سیب‌زمینی (Potato Late Blight) يكي از معدود آفاتي است كه بیشترین تاثیر و تغيير را در زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بشر داشته است.

اواسط قرن نوزدهم (بین سال‌های 1845-1840 میلادی) ناگهان تمام مزارع سیب‌زمینی کشور ایرلند به عارضه‌ای شبیه به سوختگی که منجر به نابودی بوته‌های تمام مزارع و از بین رفتن غده‌های سیب‌زمینی مورد نیاز برای کشت سال بعد می‌شد، مبتلا شد و مهم‌ترین منبع غذایی مردم ایرلند به صفر رسید؛ بیماری سوختگی بوته و غده‌های سیب‌زمینی باعث قحطی در ایرلند شد، حدود یک میلیون نفر از گرسنگی جان خود را از دست دادند و بیش از دو میلیون نفر از مردم ایرلند به قاره آمریکای شمالی (کانادا و ایالات متحده آمریکا) مهاجرت کردند به‌طوری که ظرف مدت پنج سال ایرلند با کاهش 24 درصدی جمعیت مواجه شد.

بحران‌های اجتماعی و اقتصادی ناشی از این عارضه، دولت وقت انگلیس را بر آن داشت تا از آنتون دی باری ((Anton De Barry گیاه‌شناس آلمانی بخواهد علت این فاجعه اسف‌بار را کشف کند. دی‌باری بعد از چند سال تحقیق و بررسی علمی‌به کشف بزرگی نایل شد که تا آن زمان ناشناخته بود. تحقیقات وی ثابت کرد که علت نابودی گیاهان سیب‌زمینی مزارع در ایرلند یک میکروب قارچی است که آن را Phytophthora Infestans (نابودکننده گیاه) نام‌گذاری کرد.

تا قبل از این کشف مهم، مردم به نظریه تولید خود به خود (خلق الساعه) یا تولید موجود زنده از ماده بی‌جان اعتقاد داشتند و چنین وقایعی را ناشی از این نظریه و یا ناشی از خشم خداوند می‌دانستند. به دنبال این کشف بزرگ مشخص شد که بعضی از میکروب‌های قارچی و باکتریایی می‌توانند گیاهان را آلوده و بيمار کنند. مطالعات گسترده‌ای توسط محققان دیگر کشورها در ادامه تحقیقات دی باری انجام گرفت و علم جدیدی به نام علم بیماری‌های گیاهی متولد شد و آنتون دی باری به عنوان پدر این علم لقب گرفت.

64 سال بعد از فاجعه قحطی ایرلند، بار دیگر بیماری سوختگی دیررس شاخ و برگ سیب‌زمینی در کشور آلمان فاجعه‌ساز شد. سال 1916 زمانی که کشور آلمان به شدت درگیر جنگ جهانی اول بود، ناگهان مزارع سیب‌زمینی در این کشور به بیماری سوختگی دیررس شاخ و برگ سیب‌زمینی آلوده و به‌واسطه عدم کنترل آن نابود شدند. در این زمان کشاورزان آلمانی می‌دانستند با سمپاشی مزارع آلوده با قارچ‌کش بوردو که مخلوطی از سولفات مس، آهک و آب بود، می‌توانند عامل بیماری را از بین ببرند و از نابودی بوته‌های سیب‌زمینی در مزارع جلوگیری کنند، اما طبق دستور دولت وقت آلمان، استفاده از فلز مس فقط برای ساخت سلاح‌های جنگی و کابل‌های برق مجاز بود و کشاورزان اجازه نداشتند برای تهیه قارچکش بوردو از مس استفاده کنند. عدم مبارزه با این آفت موجب نابودی مزارع سیب‌زمینی در آلمان شد و قحطی، گرسنگی و مرگ‌ومیر این کشور را دربر گرفت. 

 در زمستان 17-1916 بیش از 700 هزار نفر آلمانی بر اثر گرسنگی جان خود را از دست دادند. تا آن زمان جنگ به سود آلمان پیش می‌رفت؛ در جبهه شرق، شکست روسیه قریب‌الوقوع بود و در جبهه غرب، آماده یک حمله همه‌جانبه به انگلستان بودند. پخش خبر قحطی، گرسنگی و مرگ‌ومیر بیش از 700 هزار نفر آلمانی در بین سربازان جبهه‌ها که حداقل یک نفر از افراد خانواده یا اقوامشان به خاطر قحطی و گرسنگی مرده بود، اعتماد به نفس، امید و روحیه جنگیدن را بین سربازان مصیبت‌دیده آلمانی به شدت کاهش داد و دیگر توان حمله و جنگیدن را نداشتند. ناامیدی و عدم اعتماد به نفس سربازان از یک طرف و همزمان ورود آمریکا به جنگ در حمایت از انگلیس و فرانسه (سال 1917)، منجر به شکست سنگین آلمان شد. اگر در آن مقطع زمانی کشاورزان آلمانی اجازه داشتند برای مبارزه و کنترل بیماری سوختگی دیررس شاخ و برگ سیب‌زمینی از عنصر مس برای تهیه محلول قارچ‌کش بوردو استفاده کنند، این بیماری مزارع سیب‌زمینی آلمان را نابود نمی‌کرد و ممکن بود نتیجه جنگ جهانی اول به نفع آلمان رقم می‌خورد.         


بیماری زنگ برگ گیاه قهوه (Coffee Leaf Rust)

  نام علمی: Hemileia vastatrix Berkeley & Broome

  نام عمومی: Coffee Leaf Rust 

  شاخه: Basidiomycota

  رده: Urediniomycetes

  راسته: Uredinales

 

 

درختان قهوه آلوده به بیماری زنگ برگ  

آفت دیگری که می‌تواند در رده تاثیرگذارترین آفت در زندگی بشر قرار گیرد، بیماری زنگ برگ قهوه در کشور سیلان است. در قرن نوزدهم، اپیدمی‌پاتوژن قارچی عامل بیماری (Hemilaea Vastatrix) منجر به آلودگی و بيمار شدن تمام درختان قهوه به بيماری زنگ برگ و نابودی کامل باغات قهوه سیلان شد (کشور سیلان بعدها به سریلانکا تغییر نام داده است).

سیلان محل تولید قهوه برای بریتانیا بود و کل قهوه تولیدی این کشور به بریتانیا که در آن زمان بزرگ‌ترین مصرف‌کننده قهوه در دنیا بود، صادر می‌شد. در سال 1870 صادرات دانه قهوه سیلان به بریتانیا 45 هزار تن بود در حالی که در کمتر از 20 سال (1889) تولید قهوه سیلان به زير 1500 تن رسید. اکثر باغات قهوه صددرصد نابود شد و تولید قهوه به صفر رسید.

در حالی که مردم بریتانیا عادت به نوشیدن چند باره قهوه در طول روزانه داشتند، کشت قهوه از یک طرف در سیلان امکان‌پذیر نبود و از طرف دیگر، قیمت آن بسیار گران شده بود. بنابراین، بریتانیا با یک بحران شدید اجتماعی مواجه شد. نارضایتی و اعتراضات مردم در تمام نقاط بریتانیا، دولت وقت انگلستان را وادار به یافتن جایگزینی مناسب برای قهوه که تولید آن در شرایط آب‌وهوایی سیلان امکان‌پذیر و نسبت به پاتوژن عامل بیماری زنگ قهوه مقاوم باشد، کرد و در نهایت «چای» جایگزین قهوه شد و به سرعت تمام باغات سیلان که پیشتر زیر کشت قهوه بود، تبدیل به باغات چای شد و سیلان به بزرگ‌ترین کشور تولید چای در جهان تبدیل شد. مردم بریتانیا نتخاب دیگری بجز نوشیدن چای بجای قهوه نداشتند و به اجبار فرهنگ قهوه‌نوشی مردم بریتانیا به فرهنگ چای‌نوشی تبدیل شد.

تا قبل از تغییر کشت، کارگران فرقه تامیلی، فصل برداشت قهوه از هند به سيلان مي‌رفتند و بعد از برداشت قهوه مجدد به استان تامیل هند برمی‌گشتند. گیاه چای که جایگزین قهوه شده بود برای عملیات زراعی و چیدن برگ‌هایش در طول سال به کارگر نیاز داشت. بنابراین، كارگران تاميلی در تمام فصول در باغات چای مشغول به كار بودند و مجبور به سکونت دائم در سیلان شدند. دولت سیلان، فرقه تامیلی را با وجود اینکه بیش از نیم قرن از سکونت آن‌ها در این کشور می‌گذشت و جمعيت كثيری را تشكيل داده بودند از خدمات اجتماعی و حقوق و امتیازات شهروندی محروم کرده بود. بعد از اعتراض‌های مدنی فراوان بینتیجه و تحمل سال‌ها محرومیت‌های اجتماعی، سرانجام فرقه تامیل تصمیم گرفت تحت نام «ببرهای تامیل» برای حقوق اجتماعی خود دست به شورش‌های مسلحانه زده و با دولت سریلانکا وارد جنگ شود.

بیش از نیم قرن است که از درگیری‌های خونین ببرهای تامیل و ارتش سریلانکا و کشته شدن صدها هزار نفر از دو طرف می‌گذرد و هنوز این مناقشه اسفناک که عامل اولیه و اصلی آن اپيدمی بيماری زنگ برگ درختان قهوه بود به سرانجام نرسیده است.


دشوارترین مبارزات برای كنترل يک آفت
 

تا به امروز مبارزه با هیچ آفتی برای بشر دشوارتر از مبارزه براي كنترل سه بيماری: لكه سوختگی برگ درختان كائوچو آمريكای جنوبی، پژمردگی درختان قهوه و بيماری ميوه سبز يا اژدهای زرد مركبات نبوده است. انسان در مبارزه با این سه آفت تسلیم شده و شکست در مقابل آن‌ها را پذیرفته است.

 

سوختگی یا بلایت كائوچو آمريكای جنوبی ((South American Rubber Blight 

  نام علمی: Microcyclus ulei (Henn.) Arx [teleomorph]

  نام عمومی:  South American leaf blight of rubber

  شاخه: Ascomycota

  رده: Ascomycetes

  راسته: Mycosphaerellales

  خانواده: Mycosphaerellaceae

 

درخت كائوچو، بومی قاره آمريكای جنوبی است، اما توليد كائوچو در اين قاره بسيار ناچيز و اندک است و دليل اصلی آن قارچ Microcyclus Ulei، پاتوژن عامل بيماری سوختگی برگ درخت كائوچوی آمريكای جنوبی ((South American Rubber Blight است. قارچ عامل بیماری بيش از 100 سال است که در برابر تمام روش‌های مبارزه كه برای كنترل آن صورت گرفته، مقاومت نشان می‌دهد. اين پاتوژن طی سال‌های دهه 1920 ميلادی تمام تلاش‌ها و اقدامات هنری فورد، بنیانگذار کارخانه اتومبیل‌سازی فورد برای توليد كائوچو موردنیاز برای ساخت تاير اتومبيل‌های كارخانه‌اش را در منطقه فوردلانديا برزيل نابود کرد و بيش از 250 ميليون دلار ضرر مالی به ایشان وارد کرد. بعد از اینکه تمام تلاش‌ها برای کنترل این بیماری در آمریکای جنوبی بی‌نتیجه ماند، تنها گزینه، انتخاب اقلیمی‌مناسب برای کشت و تولید کائوچو خارج از قاره آمریکای جنوبی بود.

از آنجایی که شرایط آب‌وهوایی جنوب شرق آسیا برای کشت و تولید کائوچو مناسب بود، کشورهای مالزی، اندونزی و سنگاپور به مراکز عمده تولید کائوچو جهان تبدیل شدند و تا به امروز با اعمال موازین سخت و شدید قرنطینه‌ای از ورود عامل بیماری سوختگی برگ به مناطق زیر کشت کائوچو جلوگیری کرده‌اند.


بیماری پژمردگی قهوه Coffee Wilt Disease))

  نام علمی: Hemileia vastatrix Berkeley & Broome

  نام عمومی: Coffee Wilt

  شاخه: Basidiomycota

  رده: Urediniomycetes

  راسته: Uredinales

 

عامل بيماری پژمردگی درخت قهوه يك پاتوژن قارچی به نام Fusarium Xylarioides است كه به طرز موذيانه‌ای در خاک پراكنده و پخش میشود و تمام درختان قهوه را دچار پژمردگی کرده و در نهایت می‌کشد. این پاتوژن به همراه تيغه قمه‌های هرس درخت قهوه از درخت آلوده به درخت سالم منتقل می‌شود. از ريشه بيرون كشيدن درختان آلوده و سوزاندن آن‌ها، همراه با يک سال ممنوعيت كشت (آيش) هر گونه گياه در مناطق آلوده، سپس كاشت نهال‌های جديد و 5 سال انتظار برای برداشت اولين محصول قهوه، تنها راه مبارزه و جلوگيری از پراكنش قارچ عامل بيماری پژمردگی درختان قهوه است.

طی سال‌های 1997 تا 1999 میلادی بيماری پژمردگی درختان قهوه در سرتاسر كشورهای میانه آفريقا پراكنده و اپيدمی شد و باعث كاهش ناگهانی و شديد محصول قهوه و نابودی ميليون‌ها درخت در كشورهاي آلوده شد. كشاورزان و توليدكنندگان قهوه در كشورهاي آلوده متحمل ميلياردها دلار زيان مالی ناشی از عدم توليد قهوه و كشت جايگزين شدند. همچنین بسياری از كشورها با كاهش درآمد سالانه مواجه شدند كه عامل تاثيرگذاری در عدم تمايل آن‌ها برای هرگونه تلاش در جهت تجديد حيات توليد قهوه برای سال‌هاي آتی در این قاره شد. اگر در کشورهای آفریقایی آلوده به بیماری پژمردگی درختان قهوه، سیستم یکپارچه و فعال ردیابی و مونیتورینگ آفات وجود داشت، فقط با صرف چند میلیون دلار برای ریشه‌کنی و امحای این بیماری در اوایل شیوع از میلیاردها دلار زیان مالی که به کشاورزان قهوه‌کار آفریقایی تحمیل شد و تا به امروز نیز ادامه دارد، جلوگیری می‌شد.


بیماری ميوه سبز (Citrus Greening) یا اژدهای زرد (هولانگ بينگ (Huanglongbing مركبات

  نام علمی: Liberobacter asiaticum

  نام عمومی:  citrus greening

  شاخه: Proteobacteria

  رده: Alphaproteobacteria

  راسته: Rhizobiales

  خانواده: Phyllobacteriaceae

 

بيماری ميوه سبز يا اژدهای زرد یا هولانگ بینگ (Huanglongbing) خطرناک‌ترین بیماری مركبات در جهان است. عامل بيماری باكتريی Candidatus Liberibacter است و از طريق حشره ناقل پسيل مركبات (Citrus Psyllids) از درخت آلوده به درخت سالم منتقل و پراكنده میشود. ميوه‌های كوچک نامتقارن سبز رنگ، شاخه‌های باريک، لكه‌هاي زرد ابلقی روی برگ‌ها و در نهایت زوال و مرگ درخت از علائم شاخص بيماری هستند. درختان مركبات مبتلا به بيماری ميوه سبز معمولا 5 تا 7 سال بعد از آلوده شدن زنده نيستند و به طور کامل خشک شده و از بين میروند. علائم بیماری از سال چهارم آلودگی مشاهده می‌شود و طی اين مدت، درخت ميوه قابل مصرفی توليد نمیكنند.

با وجود اينكه نزدیک به 200 سال از شناخت بيماری ميوه سبز سپری شده تا به امروز محققان علم گياه‌پزشكی موفق نشده‌اند باكتری عامل بيماری را در محيط آزمايشگاهی از اندام گياه جدا و كشت دهند و به روش موثر كنترل کنند.

طبق پايشی كه از اواخر سال‌هاي دهه 1990در خصوص خسارات بيماری ميوه سبز آغاز شد، مشخص شد که این بیماری بيش از 53 ميليون اصله درخت مركبات در آسيا، 10 ميليون اصله در آفريقا، 65 درصد درختان مركبات جزاير رييونيون (Reunion) در اقيانوس هند ، هزاران اصله درخت در شبه جزيره عربستان، بيش از 10 درصد درختان نارنگي در شمال تایلند (سالانه)، بيش از 200 هزار اصله درخت مركبات در برزيل (از سال 2004) و صدها هزار اصله درخت مركبات را در ایالات‌های فلوريدا و كاليفرنيای آمريكا (از سال 2005 تاكنون) نابود كرده است.

 در سال 1388 اولين گزارش رسمی، تاييد شده و موثق بيماری اژدهای زرد از درختان و در بدن پسيل مركبات (حشره ناقل باكتری عامل بيماری) باغات استان‌های سيستان‌وبلوچستان و هرمزگان اعلام شد. با وجود اينكه تاكنون 8 سال از گزارش آلودگي باغات مركبات دو استان مركبات‌خيز جنوب كشور به اين بيماری لاعلاج میگذرد، از طرف نهادهای مسئول حفاظت از منابع گياهی كشور در مقابل هجوم آفات گياهی غيربومی، نه تنها هيچ‌گونه اقدام و معيار بهداشت گياهی از قبيل مونيتورينگ، رديابی، دامنه پراكندگی، جلوگيری از پراكندگی بيماری از استان‌های آلوده به مناطق غيرآلوده، مبارزه شيميايی با حشره ناقل عامل بيماری و مشخص کردن مناطق جديد آلودگی، صورت نگرفته، بلكه به طول کامل به فراموشی سپرده شده و اين بيماری لاعلاج در حال گسترش و نابودی درختان مركبات استان‌های جنوبی كشور است.


پرهزینه‌ترین مبارزه با یک آفت

 

 کرم ریشه ذرت يا Corn Root Worm

  نام علمی: Diabrotica virgifera virgifera LeConte

  نام عمومی:  western corn rootworm

  شاخه: Arthropoda

  رده: Insecta

  راسته: Coleoptera

  خانواده: Chrysomelidae

 

کرم ریشه ذرت يا Corn Root Worm یا Diabrotica Virgifera را می‌توان پرهزینه‌ترین آفت از نظر مصرف سموم شیمیایی حشره‌کش برای کنترل، هزینه‌های تولید ارقام مقاوم اصلاح شده ژنتیکی سنتی و تراریخت ذرت و همچنین هزینه‌های از بین رفتن محصول ذرت ناشی از این آفت طی سالیان متمادی معرفی کرد.

ذرت یکی از معدود گیاهانی است که به‌صورت پیوسته و یکنواخت محصول آن افزایش می‌یابد و همزمان مقاومت ژنتیکی کند و یکنواخت در این گیاه شکل می‌گیرد و به همین دلیل تولید یک رقم مقاوم، سال‌های متمادی طول می‌‌کشد. سالانه حدود 16-12 ميليون هكتار خاک مناطق ذرت كاری در آمريكا با حشره‌كش‌های شيميايی برای كنترل كرم ريشه ضدعفونی می‌شود. هر هكتار سمپاشی خاك حدود 49.50 دلار هزينه دربردارد. در مواقع شيوع شديد آفت حدود 4 ميليون هكتار از مزارع سمپاشی هوايی می‌شود. هزينه هر هكتار سمپاشی هوايی حدود 12.50 دلار است. همچنین با وجود مبارزه شيميايی، هزينه‌ای حدود 13-10 درصد كاهش توليد ذرت بابت خسارت كرم ريشه بر هزينه‌های كنترل اضافه مي‌شود. كشاورزان ذرت‌كار در آمريكا سالانه برای مصرف حشره‌كش‌های شيميايی، بذور تراريخت ذرت Bt و تناوب كشت رقمی‌حدود يك ميليارد دلار متحمل می‌شوند. 


خطرناک‌ترین آفت محصولات انباری

 

 سوسک خاپرا یا لمبه گندم (Trogoderma granarium ) Khapra beetle   

  نام علمی: Trogoderma granarium Everts

  نام عمومی:  khapra beetle

  شاخه: Arthropoda

  رده: Insecta

  راسته: Coleoptera

  خانواده: Dermestidae

 

سوسک خاپرا يا لمبه گندم یا سوسک قفسه و کابینت Trogoderma Granarium خطرناک‌ترین آفت محصولات انباری در دنیا است. کنترل این آفت بسیار مشکل است، چون می‌تواند برای مدت طولانی بدون غذا زندگی کند. همچنین به بیش از 55 سموم شیمیایی آفت‌کش مقاوم است و در فهرست 100گونه مهاجم خطرناک و ویرانگر قرار دارد. كشورهايی كه به اين آفت آلوده باشند، نمي‌توانند محصول غلات و حبوبات خود را به ديگر كشورها صادر كنند. درصد خسارت سوسك خاپرا به بیش از 75 درصد می‌رسد که در عمل محصول آلوده غیرقابل مصرف و فروش است. جابه‌جایی یا مصرف غلات و بذور آلوده به سوسک خاپرا باعث سوزش و التهاب پوستی و درد معده و روده می‌شود.


بالقوه‌ترین آفت تغییرات آب‌وهوایی

 

سوسک صنوبر کوهستانی (Mountain Pine Beetle)

  نام علمی: Dendroctonus ponderosae Hopkins, 1902

  نام عمومی:  black hills beetle

  شاخه: Arthropoda

  رده: Insecta

  راسته: Coleoptera

  خانواده: Scolytidae

 

خسارات ناشی از طغیان‌های متعدد سوسک صنوبر کوهستانی در جنگل‌های منطقه بریتیش کلمبیا کشور کانادا منجر به نابودی 13 میلیون هکتار از جنگل‌های درختان صنوبر الواری این منطقه شده است. نابودی درختان در این سطح وسیع از جنگل باعث رها و معلق شدن حدود 270 میلیون تن کربن در هوای محیط شده و جنگل را از مخزن جذب کربن به منبع تولید کربن تبدیل کرده است. تغییر اقلیم باعث شده بسیاری از آفات چوب‌وار مناطق شمالی نسبت به قبل بسیار مخرب‌تر شوند. همچنین افزایش دما، باعث افزایش طول عمر این آفات در فصل زمستان شده و امکان تولید یک نسل بیشتر را در فصل تابستان فراهم کرده است. جنگل‌های شمالی که زمانی سنگری در مقابل تغییرات آب‌وهوایی بوده‌اند، امروز بیشتر در معرض تهدید تغییرات آب‌وهوایی قرار گرفته‌اند.

آفاتی که در این مقاله به آن‌ها پرداخته شد، تنها بخش کوچکی از آفات خطرناک و خسارت‌زای گیاهی هستند. هر آفتی در هر زمان و مکانی ممکن است تحت شرایط آب‌وهوایی مناسب یا با جهش و دست‌ورزی ژنتیکی و یا با بروز مقاومت به سموم شیمیایی آفت‌کش، تبدیل به یک آفت خسارت‌زا و خطرناک شود و با طغیان‌های مکرر موجب خسارت هنگفت اقتصادی و اجتماعی غیرقابل قبول شود.

ردیابی، مراقبت و نظارت (مونيتورينگ) مستمر در قالب شبكه ملي رديابی آفات، اساسی‌ترین، منطقی‌ترین و کم‌هزینه‌ترین سیستم برای جلوگیری از اپیدمی‌و ايجاد خسارات شدید اقتصادی آفات است. همچنین ابزاری لازم جهت تصمیم‌گیری به‌موقع و منطقی مسئولان برای اقدام سریع برای مبارزه و امحای آفات غیربومی‌و حفاظت از امنیت غذایی در هر کشوری است.

به علت نبود شبکه ملی ردیابی، مراقبت و نظارت آفات گیاهی غیربومی‌و ضعف در سیستم مدیریتی، ناآگاهی از قوانین، مقررات و موارد فنی بین‌المللی در بخش حفظ نباتات و بهداشت گیاهی، امنیت و سلامت منابع ملی گیاهی کشور در معرض تهدید شدید قرار گرفته و شاهد افزایش ورود، پراکندگی، استقرار و خسارات شدید پنهان و آشکار آفات گیاهی غیربومی‌در مزارع، مراتع، باغات و کشت‌های گلخانه‌ای هستیم. بنابراین ضرورت ایجاب می‌کند تمامی‌نهادها و ارگان‌های مسئول در جهت ارتقای اقتدار نهاد مسئول سلامت و امنیت منابع ملی گياهی در مقابل هجمه عوامل زيستی خسارت‌زای گياهی غيربومی‌اولویت ویژه معمول کنند.

-----------------------

  • •  *دكتر محمد رضا اصغری: دكترای بيماری‌های گياهی، كارشناس خبره مسايل بين الملل بهداشت گياهی و امنيت زيستی، بخش قرنطينه گياهی سازمان حفظ نباتات.  asghari.massoud@gmail.com  
    •  مونيتورينگ: فرایند نظارت و مراقبت، ردیابی و بازبینی وضعیت و موقعیت آفات یا اقدامات بهداشت گیاهی که توسط یک نهاد معتبر و ذی‌صلاح به‌طور مداوم انجام شود. (استاندارد بین‌المللی موازین بهداشت گیاهی شماره 5 کمیسیون موازین بهداشت گیاهی کنوانسیون بین‌المللی حفظ نباتات فائو).
     
     
امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.